گنجور

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۰

 

هر کس به نسب نیک ندانی و به آلش

بر نسبت او نیست گوا به ز فعالش

زیرا که درختی که مر او را نشناسند

بارش خبر آرد که چه بوده است نهالش

قول تو چه بار است و تو پربار درختی

[...]

ناصرخسرو
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶ - گفتار اندر ستایش عمید ابو الفتح مظفر

 

نگفتم شعر جز در وصف حالش

بگفتم آنچه دیدم از فعالش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس

 

چو رویش باد نیکو ماه و سالش

چو مویش باد پیچان بدسگالش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ

 

بپرس از وی که چون بوده‌ست حالش

پس آنگه هم به گفتاری بمالش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۵ - رفتن رامین به کهندز به مکر

 

سپهبد زردِ نامی کوتوالش

که بیش از مال موبد بود مالش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید

 

چو از قوت به فعل آید کمالش

جلیلان عاجز آیند از جلالش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق

 

آن بت که مرا داد بهجران مالش

دل گم کردم میان خد و خالش

پرسند رفیقان من از حال دلم

آن دل که مرا نیست چه دانم حالش

عین‌القضات همدانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۵ - این قصیدهٔ بر بدیهه در ساحل باکو به نزدیک آتش خودسوز در وصف شکار کردن خاقان اکبر منوچهر شروان شاه

 

در پردهٔ دل آمد دامن کشان خیالش

جان شد خیال بازی در پردهٔ وصالش

بود افتاب زردی کان روز رخ در آمد

صبح دو عید بنمود از سایهٔ هلالش

چون صبح خوش بخندید از بیست و هشت لؤلؤ

[...]

خاقانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱ - سرآغاز

 

به چشم شاهْ شیرین کن جمالش

که خود بر نام شیرین است فالش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۸ - حکایت کردن شاپور از شیرین و شبدیز

 

به حیرت مانده مجنون در خیالش

به قایم رانده لیلی با جمالش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۶ - اندرز و سوگند دادن مهین‌بانو شیرین را

 

که گر خون گریم از عشق جمالش

نخواهم شد مگر جفت حلالش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین

 

و گر گوید بگیرم زلف و خالش

بگو تا «ها» نگیری «ها» ممالش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۷ - مناظرهٔ خسرو با فرهاد

 

بگفتا چونی از عشق جمالش‌؟

بگفت آن، کس نداند جز خیالش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۸ - بازگشتن خسرو از قصر شیرین

 

اگر هاروتِ بابِل شد جمالش

و گر سحر بابل هندو‌ست خالش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۰ - زفاف خسرو و شیرین

 

بتی کامد پرستیدن حلالش

بهشتی نقد بازار جمالش

نظامی
 
 
۱
۲
۳
۱۱