گنجور

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۰ - در مدح ملک فخرالدین بهرامشاه بن داود

 

جام سخا را که کفش ساقی است

باقی بادا که همین باقی است

نظامی
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

سخن باقیست یارت نیز باقی است

چه غم داری چو دلدار تو ساقی است

عطار
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل چهارم

 

این مرتبه یارب چه حد مشتاقی است

کامروز او حریف و هم او ساقی است

هان ای ساقی باده فرا افزون کن

کز هستی ما هنوز چیزی باقی است

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مجموعهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

 

این مرتبهٔارب چه حد مشتاقی است

کامروز هم او حریف و هم او ساقی است

هان ای ساقی باده فرا افزون کن

کز هستی ما هنوز چیزی باقی است

نجم‌الدین رازی
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۸ - تتمهٔ قصهٔ مفلس

 

کآن جمال دل جمال باقی‌ است

دولتش از آب حیوان ساقی است

مولانا
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۲۱ - در بیان آنکه نور انبیاء و اولیاء و مؤمنان قدیم است و قایم به خدا. حدوث و عدد در صورت ایشان باشد نه در معنی‌شان. از اینرو می‌فرماید پیغامبر علیه السلام که « کنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین »  و از آن سبب یک نفس‌اند که همه زنده به نور حق‌اند چون نظر به نور ایشان کنی جمله را یک بینی و اگر به صورتشان نگری متعدد نماید همچنانکه آفتاب در صد هزار خانه می‌تابد خانه‌ها متعدداند اما نور یکی است از این جهت مصطفی صلوات اللّه علیه مؤمنان را نفس واحد خواند که آن یگانگی مخصوص بدیشان است، باقی همه متعدداند ظاهراً و باطناً. مثلا هر کس را در خانه‌ی خود چراغی هست از مُردنِ چراغِ یکی، خانه‌ی دیگری تاریک نشود. زیرا هر یکی جدا چراغی دارند. الا چراغ خانه‌ی مؤمنان چون آفتاب است که اگر غروب کند یا منکسف گردد همه خانه‌ها تاریک شوند و در تقریر آنکه هر که مدح اولیا می‌کند در حقیقت مداح خویشتن است چنانکه مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز می‌فرماید

 

همه فانی شوند و او باقی است

زانکه آن روح را خدا ساقی است

سلطان ولد
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۴۰ - در بیان آنکه عملها چون تخمهاست، روز قیامت از دانۀ هر تخمی صورتی روید که بدان نماند. آنچنانکه در این عالم از آب منی آدمی میشود که هیچ بمنی نمیماند،و از باد شهوت مرغ مرغی میشود که بباد نمیماند، و از دانۀ شفتالو و خرما درختی میشود که بدان نمیماند. همچنان مرد وفادار را پادشاه شهره و خلعت و اسباب و مال میبخشد، هیچ اینها بدانۀ وفا نمیمانند. دزد را بردار میکنند دانۀ دزدی بدار نمیماند. و نظیر این بسیار و بیشمار است. پس چون میبینیم در این عالم ازدانه‌ها صورتها میزاید که بدانها نمیماند. همچنان در عالم غیب افعال واقوال واوراد و طاعات که دانه‌های آن عالم‌اند صورتها شوند که بدانها نمانند، مثل حور و قصور و انهار و اشجار و انواع اثمار و ازهار که در صفات بهشت مذکور است، همه صورتهای دانه‌های اعمال مؤمنان باشد بقدر مراتبهم. چندانکه دانه خوب‌تر صورتش محبوبتر و اوصاف جزاها و عذاب‌های آتش دوزخ و طبقات و درکات آن از دانهای اعمال مشرکان و مجرمان بود، پس لازم نیست که جزای افعال بمثل باشد

 

عمر کان صرف حق شود باقی است

از می دایمش خدا ساقی است

سلطان ولد
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۳

 

تن میرد و روح پاک باقی است

خواه حیدریست و خواه نراقی است

تن زنده به جان و جان به جانان

گه مغربی است گه عراقی است

خوش جام مرصعیست پر می

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶

 

اگرچه خانه خرابی زباده ای ساقی است

خراب جام شرابیم تا دمی باقی است

ز شوق روی تو خورشید را اشعه نور

بصد هزار زبان در حدیث مشتاقی است

مرا نیاز درونی ز صدق دل با تست

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۳

 

خوش نیست بی تو ساقی گر بزم خلد باقی است

از صحبت دو عالم مقصود روی ساقی است

خاکم بباد دادی دامن فشاندی اما

تا دامن قیامت گرد ملال باقی است

صحبت خوش است با تو گر اتفاق افتد

[...]

اهلی شیرازی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » ساقی‌نامه

 

رضی روز محشر علی ساقی است

مکن ترک می تا نفس باقی است

رضی‌الدین آرتیمانی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » مثنویات » ساقی‌نامه

 

همان ساقی کوثرم ساقی است

می مهر او در دلم باقی است

فیاض لاهیجی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۹۵ - مناجات به درگاه قاضی الحاجات

 

دوره ی آخر زمان را ساقی است

عالم از فیض بقایش باقی است

ملا احمد نراقی
 
 
۱
۲