بخش ۲۱۱ - پایان کتاب خواجو در حالت خود گوید
چنین است آئین گردان سپهر
که گاهیش کینه بود گاه مهر
قراری ندارد جهان با کسی
که باشد جهان را جهانجو بسی
که گه سور و گه درد و گه ماتم است
مقیم از پی شادمانی غم است
چو از لاله فراش باغ بهار
زند خیمه سبز بر کوهسار
کف غنچه پر خورده زر شود
لب چشمه پر لولوی تر شود
دگرباره صراف باد خزان
به طرف گلستان درآمد وزان
فشانده درم شاخ را بر ورق
رباید ورق را ز باد از سبق
چو صیقل زن صبح زربفت پوش
کند روشن آئینه هفت جوش
رسد روز رخشنده را جان به لب
شود تیره از سینه آه شب
غریب ار بنالد که گوید خموش
وگر شهد نوشد که گوید که نوش
من ار زان که گردم به غربت هلاک
به رسم غریبان برندم به خاک
ولیکن که بر خاک من مرد و زن
ننالد کسی جز بت چنگ زن
به آب خرابات غسلم دهید
پس آنگاه بر دوش مستان نهید
به پهلوی میخانه من جز شراب
مسازید از بهر من جز رباب
که تا درتنم یک نفس باقی است
دلم با می و مطرب و ساقی است
ز مستی اگر عاقلی سر متاب
که سلطان نجوید خراج از خراب
شبی گیری و شمع کاشانهای
بت خوب و ساقی و پیمانهای
ورت دل بگیرد ز خلوتسرای
بدین بوستان دلارا درآی
ببین گلشن همچو خرم بهشت
پر از گلعذاران حوری سرشت
همه دلفروزان روشن گهر
همه ماهرویان سیمین کمر
قصب پوش خوبان با خط و خال
نموده رخ از پردههای خیال
عروسان نسرین بناگوش و بکر
سمن عارضان گلستان فکر
تن سیمگون زیر مشکین قصب
نهان کرده چون روز روشن به شب
نظر کن بدین لعبت دلپذیر
که ماهیست در سایبان حریر
بت پرنیان پوش رومیرخت
معنبر خط شکرین پاسخت
ز لطفش نی خامه پر شکر است
ز بهرش سفینه پر از گوهر است
زلالیست از چشمه آب و گل
نهالیست از روضه جان و دل
بیان معانی ثانیش خوان
زدین کلام الهیش خوان
که باغیست یا رب چو خلد برین
که رضوان پرستش بود حور عین
ز هر شاخ او نوبهاری به بار
ز هر نوبهاریش بلبل هزار
زده بحر او موج آب حیات
سوادش همین عین آب حیات
گرش مشک گویم نگویم خطاست
مشامش که چون بنگری کیمیاست
بدین نقش منسوجهای کس نبافت
بدین وزن منظومهای کس نساخت
چو این خسروی دیبه میدوختم
چراغی ز دانش برافروختم
طرازش به طرز دگر ساختم
جنیبت به مرز دگر تاختم
من آن نیستم کین گهر سفته است
کسی دیگر است این که این گفته است
سخن چیست آبی چکیده ز جان
گهر چیست خاکی رسیده ز کان
من این خوشه در لامکان چیدهام
مکان دل از لامکان دیدهام
برون کردهام مهره از چشم مار
برآوردهام غنچه از نوک خار
چو گنجیست در کنج ویرانهای
چو شمعست در صحن پروانهای
به چشم ارادت نظر کن بدو
که در چشم بد هیچ ناید نکو
چو ناقه بسی خون دل خوردهام
که این نامه از عطر پروردهام
خدایا دلی پر ز نورم بده
چو دادی امید حضورم بده
درین مستیم دور دار از خمار
مکن گنجم آلوده از زهر مار
از آهنگ مفکن سرود مرا
نگه دار در پرده رود مرا
به وقتی که این جامه میدوختم
ز تاب و تف سینه میسوختم
چو شمع از درون رشتهای تافتم
ز تار اندرین پود میبافتم
سخن را بدین طرز کردم طراز
چو زلف عروسان کشیدم دراز
چراغ دل از آتش افروختم
ز پیر خرد دانش آموختم
دلم یافت از مشعل روح نور
فرستاده رضوانم از روضه حور
گر از بینوائی نوائی زدم
ز بهر سخن دست و پائی زدم
سرانجام کردم بدین نامه ختم
که فردوسیش هست شهنامه ختم
به نزدیک خورشید او ذرهام
به دریای گفتار او قطرهام
کشیدم یکی جوی آبش طراز
لب جو بدان بحر پیوسته باز
کنون هر دم از چرخ فیروه پوش
ز پیروزی آید نویدم به گوش
سروش مسیحادم خضرنام
کند با من از طاق اخضر پیام
که خواجو چو عیسی روان بخش باش
جهانگیر گرد و جهان بخش باش
دم از روح زن چون مسیحا توئی
بقا شو چو شاهین عنقا توئی
تو دریائی و جام جم چاکرت
تو گردونی و انس و جان اخترت
چو گوهر برون آی ازین چار درج
بزن نیم ترکی بدین هفت برج
چو ناهید ازین پرده رائی بزن
چو صبح از سر صدق آهی بزن
برون شو از معموره کن فکان
قدم نه به مقصوره لامکان
سحرگه درا خوشدمی صبح دار
به سرچشمه مهر غسلی برآر
برافشان سر دست بر کاینات
بگو چار تکبیر بر شش جهات
درآ در صف ساکنان فلک
بنه روی بر سجدهگاه ملک
دعا کن بر آن هر دو مخدوم خویش
که در عهدشان گرگ شد صید میش
الا تا درین گنبد شش دری
فروزان بود شمسه خاوری
چراغ روانشان فروزنده باد
دل عالمافروزشان زنده باد
سرافکده در پایشان هر که هست
فدای سر و پایشان هر چه هست
سخن بر دعا میرسانم به بن
که بعد از دعایش ندارم سخن
چو بنشست تحریر این در خیال
زبان درکشیدم ز بیم ملال
اگر بر دعا ختم گردد رواست
که از ختم مقصود کلی دعاست
سخن را نیامد نهایت پدید
قلم را شکستم چو اینجا رسید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به تأمل در تغییرات و تضادهای زندگی میپردازد. شاعر از طبیعت و زیباییهای آن سخن میگوید و به توصیف فصلها و فراز و نشیبهای زندگی انسانی میپردازد. او به رابطه عشق و غم اشاره کرده و از لذات دنیا و می و مطرب میسراید. در عین حال، با بیان احساسات عمیق، از غربت و تنهایی سخن میگوید و به دعا و طلب روشنایی و هدایت میپردازد. نهایتاً، شاعر به زیبایی و معنویت زندگی اشاره کرده و به دنبال نور و آگاهی در زندگی است. این شعر به نوعی تلاشی برای یافتن پاسخ به سؤالات وجودی و حس تعلق به دنیا و طبیعت است.
هوش مصنوعی: این دنیا و زمانه به این شکل است که گاهی روزگار دشمنی و کینه به همراه دارد و گاهی مهر و محبت.
هوش مصنوعی: جهان هیچ تعهدی به کسی ندارد، به ویژه اگر آن فرد بخواهد به دنبال دنیا و زرق و برق آن باشد.
هوش مصنوعی: زندگی پر از لحظات شادی و غم است. گاهی انسان خوشحال است و گاهی دچار درد و اندوه میشود. در واقع، این دو احساس همیشه در کنار هم وجود دارند و دست از سر هم برنمیدارند.
هوش مصنوعی: زمانی که از لالهها، زیباییهای باغ بهار رو نمایان میشود، چادر سبز رنگ بر روی کوهها برپا میشود.
هوش مصنوعی: کف غنچه با طلا آراسته میشود و لب چشمه نیز پر از لولو یا مروارید میگردد.
هوش مصنوعی: دوباره صراف فصل پاییز به سوی گلستان آمد و از آنجا خبر آورد.
هوش مصنوعی: شاخ را بر روی ورق پخش کرده و ورق را از چرخش باد به سرعت میگیرد.
هوش مصنوعی: به مانند این که صبحگاهان، وقتی که صیقلزن زربفت را میپوشد، درخشش و روشنی را بر روی آئینهای که هفت مرتبه تابش دارد، ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: روز روشن و زیبایی خواهد رسید، اما در آن لحظه، جان انسان به لب میرسد و دل او از غم شب تیره و تار غصه میکشد.
هوش مصنوعی: اگر غریبی شکایت کند، کسی به او نمیگوید چیزی نگو، و اگر هم خوشی نوشیدنی شیرینی چشید، کسی نمیپرسد که چطور اینطور شد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم در غربت بمیرم، به رسم غریبان مرا به خاک خواهند سپرد.
هوش مصنوعی: اما کسی غیر از بت چنگزن بر خاک من، نه مردی و نه زنی، نالهای نمیکند.
هوش مصنوعی: به من اجازه دهید که در آب خمارخانه غسل کنم و سپس با حالتی عارفانه بر دوش دیوانگان و مستیها بگذارید.
هوش مصنوعی: در کنار میخانهام فقط شراب برای خود نریزید و به خاطر من هیچ چیز دیگری نداشته باشید، جز رباب.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نفس در بدنم هست، دلم درگیر لذت نوشیدنی، موسیقی و زیباییهاست.
هوش مصنوعی: اگر در حال مستی، عاقلانه فکر کنی، سر خود را به دردسر نینداز. چرا که حاکم از مکانی ویرانه و خراب مالی نخواهد طلبید.
هوش مصنوعی: شبی را بگذران که در آن چراغ خانهات روشن باشد، همراه با محبوبی زیبا و ساقیای که مینوشاند.
هوش مصنوعی: اگر دل تو از تنهایی و خلوت دلتنگ شود، به این بوستان زیبا بیایید.
هوش مصنوعی: ببین باغی که مانند بهشتی زیبا و پر از گلهای خوشبو و معطر است، مانند حوریانی با ویژگیهای دلربا و جذاب.
هوش مصنوعی: همه افرادی که دلانگیز و زیبا هستند، مانند ماههایی هستند که کمری از نقره دارند.
هوش مصنوعی: زیباییهای خوبان همچون خط و خال روی صورتشان، چهرهشان را از پردههای خیال و تصور نمایان کرده است.
هوش مصنوعی: عروسان تازه عروس با زیبایی نسرین و بیخبری مانند گلهای سمن، در باغ ذهن و خیال میدرخشند.
هوش مصنوعی: تن نازک و زیبا تحت پوشش موی مشکی پنهان شده است، مثل روز که روشن است ولی در شب قرار دارد.
هوش مصنوعی: به او نگاه کن، این زیبای دلنواز که همچون ماهی در زیر سایه پارچه حریر است.
هوش مصنوعی: عشق شما مانند حریر نرم و زیباست و پاسخهای شما مانند خط شیرینی است که دل را خوش میسازد.
هوش مصنوعی: از بخشش او قلم پر از شیرینی است و به خاطر او کشتی پر از جواهرات است.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و پاکی اشاره دارد. چشمه آب نماد زلالی و طراوت است، و نهالی که از باغی روحانگیز و سرشار از عشق و احساس رشد میکند، نماد امید و زندگی تازه است. به طور کلی، این عبارت به وجود زیبایی و طراوت در زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: شما معانی عمیقتر را بیان کردهاید، اما کلام الهی را هم بخوانید.
هوش مصنوعی: این باغی است که شبیه به بهشت برین است و در آنجا، رضوان (فرشته نگهبان بهشت) به خدمت و پرستش حور و عین مشغول است.
هوش مصنوعی: از هر شاخهاش بهاری رویید و از هر بهاری هزار بلبل آواز میخواند.
هوش مصنوعی: در دریای او، موجهای آب حیات وجود دارد و حقیقتش همین جوهر آب حیات است.
هوش مصنوعی: اگر بگویم او مانند مشک است، حرف نادرستی نمیزنم؛ چون وقتی به او نگاه کنی، بویی از کیمیا به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانسته است اینگونه طرح و نقشی را به وجود آورد و هیچکس نتوانسته است با این وزن و شکل شعر دیگری بسراید.
هوش مصنوعی: وقتی که این لباس زیبا و گرانبها را میدوختم، چراغی از علم و دانش را روشن کردم.
هوش مصنوعی: طرح و نقشهام را به گونهای دیگر تغییر دادم و شیوۀ تو را نیز به شیوهای دیگر به سمت هدفی جدید هدایت کردم.
هوش مصنوعی: من آن شخصی نیستم که این سنگ را به دست گرفته باشد، بلکه کسی دیگر است که این حرف را زده.
هوش مصنوعی: سخن مانند آبی است که از عمق جان انسان جاری شده، و گوهری که به زمین میرسد، همانند خاک است که از معدن خود خارج شده.
هوش مصنوعی: من این خوشه را در جایی نامشخص چیدهام و حالا دل من را از جایی بالاتر و فراتر دیدهام.
هوش مصنوعی: من از چشمان مار، مهرهای را بیرون کشیدهام و از نوک خار، غنچهای را به وجود آوردهام.
هوش مصنوعی: مانند گنجی است که در گوشهای از ویرانی پنهان شده و مانند شمعی است که در وسط جمعی از پروانهها میدرخشد.
هوش مصنوعی: به عشق و احترام به او نگاه کن، زیرا که در نگاه بد، هیچ چیز خوب و زیبا دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: من به قدری در دل رنج و درد کشیدهام که این نامه را با عطر و محبت پر کردهام.
هوش مصنوعی: ای خدا، دلی سرشار از روشنی (نور) به من عطا کن، همانطور که به من امید حضور خود را بخشیدهای.
هوش مصنوعی: در این حال مستی، از خمار دوری کن و بگذار من در آرامش بمانم، چون دلم از زهر مار آلوده است.
هوش مصنوعی: لطفاً آهنگ زیبای من را از یاد نبر و در زندگیام به گونهای کن که جریانی داشته باشد.
هوش مصنوعی: زمانی که این لباس را میدوختم، به خاطر حرارت و تلاطم درونم، قلبم میسوخت.
هوش مصنوعی: مانند یک شمع که از درونش نور میتابد، من هم از تارهای این دنیا هنری میبافم که در آن زندگی میکنم.
هوش مصنوعی: من سخن را به این شیوه زیبا و دقیق انشا کردم، مانند زلفهای بلندی که عروسان را زینت میبخشد.
هوش مصنوعی: من از آتش شوق و عشق، روشنایی دل خود را به دست آوردم و از wisdom و تجربهی بزرگان آموختم.
هوش مصنوعی: دل من از نور روح، روشنایی یافته است و پیامآور خوشحالی و شادی، از باغ بهشتی حوریان به من رسیده است.
هوش مصنوعی: اگر از روی فقر و ناتوانی صدایی از من بلند شده، برای بیان سخنانم تلاش کردهام.
هوش مصنوعی: در نهایت، با این نامه به پایان رسیدم که داستانش بهشتگونه است و به شهنامه معروف ختم میشود.
هوش مصنوعی: در نزدیکی خورشید، من فقط یک ذره هستم و در دریای سخنان او، تنها یک قطره به شمار میروم.
هوش مصنوعی: من یک جوی آب را از لب جو کشیدم و آن را به دریا متصل کردم.
هوش مصنوعی: حالا هر لحظه از چرخ سرنوشت، بشارت پیروزی به من میرسد.
هوش مصنوعی: صدای پیامآورم همچون خضر از آسمان به من میرسد، با من سخن میگوید و خبر میآورد.
هوش مصنوعی: خواجو، مانند عیسی، باید با وجودی روحبخش و تاثیرگذار در جهان حضور داشته باشد و در دلها نفوذ کند.
هوش مصنوعی: تو مانند روح زن روحی زنده و شاداب هستی، پس مانند شاهین عنقا که نماد بزرگی و جاودانگی است، ابراز وجود کن و باقی بمان.
هوش مصنوعی: تو دریایی و از جواهرات تو، گنجینهای بینظیر درست شده است. تو در آسمانی و انس و جان تو همانند ستارهای تابناک درخشان است.
هوش مصنوعی: مانند یک گوهر که از درون سنگ بیرون میآید، از این چهار مرحله عبور کن و با شجاعت و استقامت به این هفت مرحله برس.
هوش مصنوعی: زمانی که ناهید از پرده بیرون میآید، صدای خود را به گوش دیگران برسان، همانطور که صبح نیز بهطور طبیعی با روشنایی و صداقت آغاز میشود.
هوش مصنوعی: از جایی که هستی خارج شو و قدمهای خود را از محدودیتهای مکان و زمان فراتر بگذار.
هوش مصنوعی: صبح زود وقتی که روز تازه آغاز میشود، وقت آن است که خود را در برابر عشق و محبت تطهیر کنیم و پاک و خالص شویم.
هوش مصنوعی: به آسمان ملود و با شور و شوق بگو که به تمام عالم از وجود خداوند خبر ده. با صدای بلند چهار بار تکبیر بگو که همه جا را در بر بگیرد.
هوش مصنوعی: وارد صف ساکنان آسمان شو و چهرهات را بر سجدهگاه پادشاه بگذار.
هوش مصنوعی: از خدا بخواه که بر آن دو سرور خود دعا کند، زیرا در زمان قرار و پیمانشان، گرگ برای آنها صید میش شده است.
هوش مصنوعی: بیدار شو ای آسمان، که تا زمانی که خورشید تابناک شرقی در این گنبد ششضلعی روشن است، امید و زندگی ادامه دارد.
هوش مصنوعی: امیدوارم روشنی دلهایشان همواره درخشان باشد و زندگیشان همیشه پر از شگفتی و نشاط باشد.
هوش مصنوعی: هر کس که در برابر آنها سر فرود میآورد، جانش را فدای سر و پاهای آنها میکند، هر چه باشد.
هوش مصنوعی: من سخنانی را که باید بگویم، به دعا میسپارم، زیرا بعد از دعا دیگر چیزی برای گفتن ندارم.
هوش مصنوعی: وقتی که شروع به نوشتن این موضوع کردم، به خاطر نگرانی از غم و اندوه، زبانم را در فکر در آوردن موضوعی دیگر به کار گرفتم.
هوش مصنوعی: اگر دعایت به نتیجه برسد، این صحیح است که نتیجه نهایی این دعا، به معنای کلی آن است.
هوش مصنوعی: سخن به پایان نرسید و من قلم را شکستم وقتی به اینجا رسیدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۱۳
به آب خرابات غسلم دهید
پس آنگاه بر دوش مستان نهید
به آب خرابات غسلم دهید
پس آنگاه بر دوش مستم نهید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.