نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۱۶ - پیکار اسکندر با لشگر زنگبار
سر زنگی نخل بالا فتاد
چو زنگی که از نخل خرما فتاد
عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۸ - در کشف اسرار و توحید کل گوید
چو نقش اندر نمود صورت افتاد
ولیکن پرده در اینجا افتاد
عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۰ - جواب دادن شیخ جنید شیخ کبیر را
ضیا زو رفت ودرتاریکی افتاد
که از اعیان شرع او دور افتاد
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۳ - سؤال کردن یکی از حسین منصور در دریافتن اسرار کلّ و جواب دادن او مسائل را
کمان صورتت چون کل کژ افتاد
از آن بازو ز قوّت در کج افتاد
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۸ - در حکایت مجنون و اسرار او فرماید
چنانش عشق اندر پرده افتاد
که ناگاهش بکل پرده برافتاد
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۸ - در اسرار خطاب با جان و وصل دیدار فرماید
ز قربت هرکه اینجا باز افتاد
حقیقت دان که او بی زار افتاد
سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۲ - فی نعت سید المرسلین علیه الصلوة و السلام
چو صیتش در افواه دنیا فتاد
تزلزل در ایوان کسری فتاد
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۵
آب چشم ما به روی ما فتاد
سو به سو گشت او ولی دریا فتاد
روی ما خوش بود خوشتر شد از آن
آبرو داریم بروتا فتاد
آب دیده اشک مردم زاده بود
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۸
آب چشم ما به روی ما فتاد
مردم دیده در این دریا فتاد
رند سرمستی به میخانه رسید
سر به پای خم نهاد از پا فتاد
برنخیزد جاودان هر کس که او
[...]
صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲۱ - دیدار نمودن دلدار از دور به عاشق مهجور
ولوله در گنبد خضرا فتاد
ناله درین عالم بالا فتاد
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۱
نه ز می هرجا تنکظرفی که برد از پا فتاد
آنکه لاف پهلوانی زد هم از صهبا فتاد
گردباد از سیر صحرا پای در دامن کشید
نوبت هاموننوردی تا با شک ما فتاد
گریه نبود دیدهام گر دجلهافشانی کند
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱۱
از لب منصور راز عشق بر صحرا فتاد
پرده دریا درد موجی که بی پروا فتاد
عشق بی پروا دماغ خانه آرایی نداشت
این گره در کار دریا از حباب ما فتاد
صبر نتوانست پیچیدن عنان راز عشق
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۱۲
تا بگلشن را او با آن قد رعنا فتاد
چون الف هر سرو از دنبال آن بالا فتاد
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰
خم تهی شد از می و دور قدح از پا فتاد
بزم آخر گشت و طاقی از سر مینا فتاد
بی ادب خود را به اندک فرصتی سازد هلاک
بیستون از جا برفت و کوهکن از پا فتاد
مرغ دل را در کمند آورد و گرد دل نگشت
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵
در گلستان سایه تازان قامت رعنا فتاد
سرو را چون بید مجنون لرزه بر اعضا فتاد
خیرگاه حاتم طایی که بر پا کرده بود
حیف در ایام این بی دولتان از پا فتاد
ساغر خود چون حباب از تشنگی بردم به بحر
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۳
ساقیا برخیز از طاق طرب مینا فتاد
ساغر می رفت از دست و نشاط از پا فتاد
باغ از بی شبنمی در عهد ما گردید خشک
گل سر خود را گرفت و لاله بر صحرا فتاد
بر امید دانه خود را بلبل ما کرد اسیر
[...]
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۳۵ - حکایت
خرش در میان گل از پا فتاد
ز یاران خود خواجه تنها فتاد
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان سوم » بخش ۸۸ - جا دادن اسیران آل پیغمبر
مسیحی از آن نعره از پا فتاد
همش پرده بر چشم بینا فتاد
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان سوم » بخش ۱۰۶ - بردن اهل بیت امام مظلوم
چو لختی چنین گفت از پا فتاد
زبانش از آن شور و غوغا فتاد
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار
وز پس چندی نهال زندگیش از پا فتاد
شاه اسمعیل، پورش تند و بیپروا فتاد
از پس او شه محمد کور و نابینا فتاد
و ندر این دوران به کشور شوررش و غوغا فتاد
هم در آنگه صیت جیش مصطفی پاشا فتاد
[...]