نه ز می هرجا تنکظرفی که برد از پا فتاد
آنکه لاف پهلوانی زد هم از صهبا فتاد
گردباد از سیر صحرا پای در دامن کشید
نوبت هاموننوردی تا با شک ما فتاد
گریه نبود دیدهام گر دجلهافشانی کند
کآب در چشمم ز دود آتش سودا فتاد
تا دم آخر بود سر در هوا مانند شمع
دیده هرکس که بر آن قامت زیبا فتاد
میدهد ز آشفتگی درس سیهروزی ز ما
زلف او با این پریشانی چه خوش انشا فتاد
عندلیب آن گلستانم که بندد باغبان
دیده را هر گه نقاب از چهره گلها فتاد
هرکه در راه طلب خو کرد با آوارگی
گر به سان شمع یک جا شد مقیم از پا فتاد
از کمال اتحاد حسن و عشق آخر کلیم
هر گره کز زلف او وا شد به کار ما فتاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این بیتها از شاعر به توصیف حالاتی از عشق و زیبایی پرداختهاند. شاعر به بیان تجارب خود در ارتباط با می و معشوق میپردازد و در مواقعی از شکستها و تلخیهای زندگی سخن میگوید. او از تأثیرات شگرف عشق بر روح و جسم انسان، از عمق غم و اندوه ناشی از دوری معشوق و از زیباییهای زلف و قامت محبوب سخن میگوید. در نهایت، عشق و زیبایی را به مثابه درسهایی از زندگی، پر از تحولات و تجربیات متفاوت توصیف میکند.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که کسی که به دلیل شربت الکلی یا هر چیز دیگری دچار ناتوانی یا ضعف شده است، دیگر نمیتواند از خود پهلوانی یا قدرتی نشان دهد. در واقع، حتی کسانی که ادعای زورمندی و قدرت میکنند، ممکن است در برابر نوشیدنیها یا مشکلاتی کوچک به زانو درآیند و ضعف خود را نشان دهند.
هوش مصنوعی: گردباد از دل صحرا به حرکت درآمد و زمان مناسبی برای کوهنوردی در هامون فرا رسید تا ما بتوانیم با تردید مواجه شویم.
هوش مصنوعی: اگر دجله خود را بهغضب بریزد و طوفانی به پا کند، اشک من از سوز دل و غمهای درونیام جاری نمیشود.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف حالتی میپردازد که شخصی تا آخرین لحظه زندگیاش، مانند شمعی که در حال سوختن است، سرش بالا و احساسش سرشار از عشق و زیبایی است. او با تمام وجود به زیباییهای کسی که بر او تاثیر گذاشته، توجه میکند و عشقش را تا پایان زندگی حفظ میکند.
هوش مصنوعی: زلف پریشان او به ما درس ناامیدی میدهد، در حالی که خود ما در دل آشفتگی و سیهروزی به سر میبریم.
هوش مصنوعی: من چنان بلبل هستم که در باغی زندگی میکنم که باغبان هر بار که پرده از روی چهره گلها برمیدارد، به زیبایی آنها مینگرند و دیدهام را مطیع او قرار میدهم.
هوش مصنوعی: هرکسی که در جستجوی چیزی است و با سختیها و دوریها سازگار شده، اگرچه مثل شمع در یک مکان ثابت بماند، سرانجام از پا میافتد.
هوش مصنوعی: از وحدت زیبایی و عشق به دست میآید که هر گرهای که از زلف او باز شد، به نفع ما تمام میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از لب منصور راز عشق بر صحرا فتاد
پرده دریا درد موجی که بی پروا فتاد
عشق بی پروا دماغ خانه آرایی نداشت
این گره در کار دریا از حباب ما فتاد
صبر نتوانست پیچیدن عنان راز عشق
[...]
تا بگلشن را او با آن قد رعنا فتاد
چون الف هر سرو از دنبال آن بالا فتاد
خم تهی شد از می و دور قدح از پا فتاد
بزم آخر گشت و طاقی از سر مینا فتاد
بی ادب خود را به اندک فرصتی سازد هلاک
بیستون از جا برفت و کوهکن از پا فتاد
مرغ دل را در کمند آورد و گرد دل نگشت
[...]
وز پس چندی نهال زندگیش از پا فتاد
شاه اسمعیل، پورش تند و بیپروا فتاد
از پس او شه محمد کور و نابینا فتاد
و ندر این دوران به کشور شوررش و غوغا فتاد
هم در آنگه صیت جیش مصطفی پاشا فتاد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.