نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱ - آغاز سخن
کز ازلش علم چه دریاست این
تا ابدش ملک چه صحراست این
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵۰
بوی آن باغ و بهار و گلبن رعناست این
بوی آن یار جهان آرای جان افزاست این
این چنین بویی کز او اجزای عالم مست شد
از زمین نبود مگر از جانب بالا است این
اختران گویند از بالا که این خورشید چیست
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۵ - عشق
جام چه آگه که چه صهباست این
غوک چه داند که چه دریاست این
حسینی » کنز الرموز » بخش ۲۲ - حکایت در دریا شدن مرد صادق
در طریقت منزل اعلاست این
منتهای جاهدوافیناست این
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۴
قدم خمیده گشت، ز بار بلاست این
اشکم روان شدست، ز عین عناست این
در خویش ره نداد دلم هیچ صورتی
غیر خیال دوست که گفت آشناست این؟
عمریست تا نشستهام ای دوست بر درت!
[...]
ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴
بی نیازی از نیاز ما چه استغناست این
جور کم کن بر دلم کآخر نه از خاراست این
گفتم ای سرو سهی بنشین که بنشیند بلا
گفت بنشینم ولیکن نه بلا بالاست این
گفت رنگت سرخ دیدم این نه رنگ عاشقی است
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۲
بنمای رخ که مطلع صبح صفاست این
آیینه جمال نمای خداست این
کردم بسی طفیل سگان بر در تو جای
هرگز نگفتیم چه کس است از کجاست این
بر سینه می زدم ز غمت سنگ هر که دید
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۷
چون نهم سر در رهت یعنی که خاک پاست این
بگذری فارغ ز من آخر چه استغناست این
قد توست این یا بلایی بهر جان بیدلان
برزمین نازل شده از عالم بالاست این
راز عشقت را چه سان دارم درون جان نهان
[...]
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳ - در ارداف تسمیه به تحمید که فاتحه کتاب مجید و فاتح ابواب مزید است
نطق و ثنایش چه تمناست این
عقل و تمناش چه سوداست این
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۳ - مخترع
کهنه سفال میکده کآئینه صفاست این
پر می صاف اگر شود جام جهان نماست این
جام جم است اگر بود و آئینه سکندری
این چو بجای هر دو شد بین شرف کجاست این
من به فراق جان دهم او به وصال خلق جان
[...]
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۴
مردم از درد و نگفتی: دردمند ماست این
دردمندان را نمی پرسی، چه استغناست این؟
سایه بالای آن سرو از سر من کم مباد!
زانکه بر من رحمتی از عالم بالاست این
خواستم کان سرو روزی در کنار آید، ولی
[...]
فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۷
می نمایی رخ که خورشید جهان آراست این
می زنی در عالمی آتش که رسم ماست این
بر رهت افتاده ام یک ره نبینی سوی من
با فقیران خود ای مهوش چه استغناست این
برد راحت قامتت از جان و رفتارت ز دل
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۶۲
خال یا تخم امید عاشق شیداست این؟
زلف یا شیراه جمعیت دلهاست این؟
زلفش از معموره دلها برآورده است گرد
یا بهار بی خزان عنبر ساراست این؟
فتنه روز قیامت در رکابش می رود
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » مثنویات » در توحید و تفسیر بسمالله
لیک نه در خورد تمنّاست این
سود به هم بر زن سوداست این
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۰۲ - در بیان عسل خاک آلوده در وسط چاه و مشغول شدن به آن
شهد نبود زهر جانفرساست این
نوش نبود نیش دردافزاست این
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۹۱ - تتمه حکایت پسر مهتر تاجر
ای برادر هست با ما راست این
خود حقیقت نقد جان ماست این
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۲۰ - بی نوایی که عاشق دختر پادشاه شد
وادی ایمن و یا صحراست این
نخل طور این یا قد رعناست این