بجویند از شب تاریک‌ِ تارک

به روشن‌خاطری روزی مبارک

روزی که به طالع مبارک

بیرون بری از سپهر تارک

چو بشنید این سخن ابن المبارک

برآمد آتش از جانش بتارک

نباشد رشک زن بر کس مبارک

که رشک زن بود زخم بلارک

بحقّ عبد آن شیخ مبارک

بحقّ آنکه بگرفت او سه تارک

«مبارک» نام تو ز ایزد بتارک

چو نامت بر پدر گشته مبارک

گرفتم از رخت فال مبارک

که تاجم باز گردد سوی تارک

تتاری ترک بر یک سوی تارک

حمایل در برش چینی بلارک

یکی خمسه ارسال کردم که خامه

چو پا بهر تسوید او سوده تارک

پی بهره گیری ز خوان کرامت

به کف بادت این خمسه خمس المبارک

به هر سو کو فرود آمد پلارک

گدشت از مغفر و آمد به تارک

شکافیدی سر از زخم پلارک

چو هندو اره خود رانده به تارک

از حکم شاه بخرد، در دین ز حق مؤید

فرزند آنکه آمد، در شأن او تبارک

تا هست چرخ بیمهر، دوران مباد بی او

تا هست مهر بر چرخ، تاجش بود بتارک

خان عدالت آیین، تا گشت میر دیوان

[...]

زلفت شب قدر است ورخت ماه مبارک

از این شب واین ماه تعالی وتبارک

درماه مبارک شب قدراست نهان لیک

پنهان به شب قدر تو شدماه مبارک

پسته شده خندان برچشم تو زبادام

[...]

هر آن ستار و از دنیاست تارک

بر او این خرقه بس باشد مبارک

نکو دانند ارباب مدارک

که زیتون را چرا خواند مبارک

بدینان هم در اسلامت مبارک

دو عید آمد که باشد تاج تارک

الهی تاج فقرم نه بتارک

ردای فقر کن بر من مبارک