ملک با تاج زر کرد عزم درگاه
چو صبح صادق آمد در سحرگاه
روان بر کوه خنگ کوه پیکر
بر اطرافش غلامان کمر زر
تتاری ترک بر یک سوی تارک
حمایل در برش چینی بلارک
چو گل در بر قبای لعل زرکش
دو مشکین سنبلش بر گل مشوش
به زیر قصر افسر داشت جمشید
گذر چون ماه زیر قصر خورشید
از آن بالای قصر افسر بدیدش
ز راه دید مرغ دل پریدش
ز بالا سرو بالایی فرستاد
که داند باز راز سرو آزاد
ز بالا سرو بالا راز پرسید
بدان بالا خرامان باز گردید
بدو گفت این جوان بازارگانست
شهنشه را ز جمع چاکرانست
ملک جمشید چون آمد به درگاه
به نزد حاجب بار آمد از راه
امیر بار را گفت ای خداوند
مرا از چین هوای شاه برکند
به عزم آن ز چین برخاست چاکر
که چون میرم بود خاکم درین در
بدان نیت سفر کردم من از چین
که سازم آستان شاه بالین
کنون خواهم که پیش شاه باشم
مقیم خاک این درگاه باشم
به دولت باز بربسته است این کار
قبول افتم گرم دولت شود یار
همان دم حاجبش در بارگه برد
گرفته دست جم را پیش شه برد
ملک جمشید را قیصر بپرسید
بدان در منصب عالیش بخشید
بدو گفت ای غریب کشور ما
چرا دوری گزینی از بر ما
زمین بوسید و بر شاه آفرین کرد
دعای شاه را باجان قرین کرد
که گر دوری گزیدم دار معذور
که بودم دور ازین درگاه رنجور
ملک زآن روز چون اقبال دایم
بدی در حضرت قیصر ملازم
به شب چندان ستادی شاه بر پای
که بنشستی چراغ عالم آرای
وز آن پس آمدی بر درگه شاه
که بودی در شبستان شمع را راه
دمی خوش بی حضور جم نمیزد
چه جم هم بی حضورش دم نمیزد
چو بادش در گلستان بود همدم
چو شمعش در شبستان بود محرم
چو یکچندی ندیم خلوتش گشت
پس از سالی وزیر حضرتش گشت
جهان زیر نگین شاه جم بود
روان حکمش چو قرطاس و قلم بود
پدر قیصر بدش مادر بد افسر
ولیکن بود ازو مادر در آذر
خیالش هرزمان در سر همی تاخت
نهان در پرده با جم عشوه میباخت
شبی نالید خسرو پیش مهراب
که کار از دست رفت ای دوست دریاب
ز یار خویش تا کی دور باشم
چنین دلخسته و رنجور باشم
ملک را گفت مهراب ای جهاندار
بسی اندیشه کردم من درین کار
کنون این کار ما گر میگشاید
ز شهناز و ز شکر میگشاید
شکر را عود باید برگرفتن
سحرگاهی پی شهناز رفتن
بر آهنگ حصار برج خورشید
شدن با چنگ و بربط همچو ناهید
بر آن در پردهای خوش ساز کردن
نوایی در حصار آغاز کردن
صواب آمد ملک را رای مهراب
ره بیرون شدن میدید از آن باب
شکر را گفت وقت یاری آمد
ترا هنگام شیرینکاری آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، ملک جمشید به درگاه خود میرود و صبح صادق را مشاهده میکند. او از زیباییهای اطراف و غلامانش لذت میبرد و در تلاش است تا نزد شاه حاضر شود. یکی از چاکرانش از چین به درگاه آمده و درخواست دارد که در کنار شاه باشد. جمشید به پای شاه میافتد و از دوریاش از درگاه عذرخواهی میکند.
ملک جمشید به سبب اقبال و توجه شاه، به مقام و منزلت میرسد و در درگاه او مقام وزیر را پیدا میکند. در این میان، عشق و عاشقی میان خسرو و مهراب داستانی دیگر را رقم میزند. مهراب به خسرو پیشنهاد میدهد که برای حل مشکل عشقیاش، به سراغ شهناز برود و با شکر، موسیقی زیبا بسازد تا احساسات خود را بیان کند. اینجا اشاره به تلاش برای ایجاد ارتباط و عشق در میان شخصیتها وجود دارد.
هوش مصنوعی: پادشاه با تاج زرین خود تصمیم به حضور در درگاه گرفت، همانگونه که صبح روشن و صادقانه در هنگام سحر ظاهر میشود.
هوش مصنوعی: در اینجا تصویر زیبایی از یک کوه با بدنهای بزرگ و چشمگیر ترسیم شده است، در اطراف این کوه افرادی خدمتگزار و وفادار وجود دارند که با کمرهایی زرین به آن وفاداری میکنند و به نوعی به بزرگی کوه ارج مینهند.
هوش مصنوعی: در یک طرف سرش، پوشش و زینتی از تتهی تیره وجود دارد که به زیبایی و جذابیت او افزوده است.
هوش مصنوعی: مانند گلی که در دامن قبای سرخ و زیبا قرار دارد و دو شاخه سنبل سیاهش در میان گلها را به هم میریزد.
هوش مصنوعی: جمشید در زیر قصر افسر عبور میکند، مانند ماهی که زیر قصر خورشید در حال حرکت است.
هوش مصنوعی: از بالای قصر، افسر به او نگاه کرد و همین که پرنده کوچک دلش را دید، دلش به شدت متلاطم شد.
هوش مصنوعی: از بلندی، درخت سرو بلندی پیام فرستاد که کسی راز و رمز این سرو آزاد را میداند.
هوش مصنوعی: یک سرو بلند از بالای کوه راز و رمزی را پرسید، اما پس از مدتی در حال خمیدگی به پایین بازگشت.
هوش مصنوعی: این جوان بازرگان است و به نظر میرسد که همواره در میان جمع خدمتکاران پادشاه قرار دارد.
هوش مصنوعی: وقتی ملک جمشید به درگاه رسید، از راهی که مشخص شده بود به نزد نگهبان وارد شد.
هوش مصنوعی: امیر بار را به خداوند میگوید که او را از آثار زیانبار و نفوذ سلطنت چین رها کند.
هوش مصنوعی: برای نشان دادن اراده و عزم، خدمتگزار از چین برخاست، زیرا میداند که در میدان میرم، خاک من نیز همین جاست.
هوش مصنوعی: من به منظور ساختن یک مکان ویژه برای شاه از چین سفر کردهام.
هوش مصنوعی: اکنون میخواهم در کنار پادشاه بمانم و در این درگاه حضور داشته باشم.
هوش مصنوعی: این کار به نیکی انجام شده است و اگر روزی که دولت به من کمک کند، من نیز با محبت و دوستی در کنار او خواهم بود.
هوش مصنوعی: در همان لحظه، نگهبان دربار دست جمشید را گرفت و او را به پیشگاه شاه برد.
هوش مصنوعی: قیصر از ملک جمشید پرسید که چگونه در مقام والای خود قرار گرفت و به این مقام دست یافت.
هوش مصنوعی: او به او گفت: ای غریبی که در سرزمین ما هستی، چرا از حضور ما دوری میکنی؟
هوش مصنوعی: زمین را بوسید و برای شاه دعا کرد، آن دعا را با تمام وجودش همراه کرد.
هوش مصنوعی: اگر از شما دوری جستهام، دلیلش این است که در اینجا غمگین و رنجور بودهام.
هوش مصنوعی: از آن روز به بعد، بخت و اقبال به طور دائمی در کنار قیصر قرار گرفت.
هوش مصنوعی: در شب به قدری ایستادی که وقتی نشستی، روشنی بخش دنیا شدی.
هوش مصنوعی: پس از آن، بر درگاه پادشاه آمدی، کسی که در شبستان همچون شمع درخشیده بود.
هوش مصنوعی: لحظاتی شاد و سرشار از خوشی بدون حضور جم وجود ندارد، و جم نیز بدون حضور دیگران شادی نمیکند.
هوش مصنوعی: هرگاه نسیم در باغ باشد، همنشینش خواهد شد و مانند شمعی است که در شب، یار و همنشینش است.
هوش مصنوعی: پس از مدتی که از خلوت او گذشت، به مرور زمان، او به مقام وزیری در درگاه رسید.
هوش مصنوعی: جهان تحت فرمان شاه جم قرار داشت و حاکمیت او مانند دفتر و قلمی بود که دستوراتش را مشخص میکرد.
هوش مصنوعی: پدر قیصر بد، مادرش هم بد و فاسد است، اما با این حال، مادر او از آتش و ناراستی بزرگ شده است.
هوش مصنوعی: او همیشه در ذهن خود به رویای مورد علاقهاش فکر میکند، بهگونهای که در خفا و پشت پرده با شخصی خاص سرگرم بازی و شوخی است.
هوش مصنوعی: شبی خسرو با دلشکسته و نالان به پیش مهراب رفت و از او خواست که چارهای بیندیشد، چون او احساس میکرد وضعیتی که در آن قرار دارد از کنترلش خارج شده است. ای دوست، به کمک او بشتاب!
هوش مصنوعی: چقدر میتوانم از محبوبم دور بمانم و همچنان دلbroken و در عذاب باشم؟
هوش مصنوعی: ملک به مهراب گفت: ای فرمانروای جهان، من بارها درباره این موضوع فکر کردهام.
هوش مصنوعی: اکنون این کار ما، اگر به موفقیت برسد، به خاطر شهناز و به خاطر شیرینی و خوشی است.
هوش مصنوعی: در صبح زود باید عطر خوشی را برخاستن و آن را با زیبایی و ظرافت همراه کرد.
هوش مصنوعی: به سوی هدفی که در دل دارد، با نواختن موسیقی و آوای خوش، تلاش میکند تا درخشندگی و زیبایی را به ارمغان آورد.
هوش مصنوعی: در آن مکان، با زیبایی و دلنشینی شروع به نواختن موسیقی و سرودن کردم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که ملائکه به تصمیم مهراب (مردی با فضیلت و مقام) فکر میکنند و از آن دروازه انتظار دارند که او به بیرون برود.
هوش مصنوعی: شکر به معنای پذیرش و سپاسگزاری در زمان کمک و حمایت است و به زمانی اشاره دارد که اوضاع مناسب و شیرین میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.