فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۷
که از بیم تیغ او سوی چاره شد
وزان جایگه شد خوار و آواره شد
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۵ - جنگ کردن پسر ربیع با گلشاه
ستور از تک و پویه بیچاره شد
زره شان به تن بر به صد پاره شد
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۶ - گرفتار شدن گلشاه
چو ورقه چنان دید غم خواره شد
چو سر گشته ای زار و بیچاره شد
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۲ - رفتن نریمان به شهر فغنشور
بفرمود پیکار و بر باره شد
همه شهر با او به نظاره شد
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۴ - رفتن فرامرز به خاور زمین و کشتن مرغ را
زدش تیغ بر بال تا پاره شد
چنان سهمگین مرغ بیچاره شد
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۸۰ - لشکر آرایی طیهور و پیام او به کوش و پاسخ وی
بدان سان ز دست تو بیچاره شد
که اندر جهان خوار و آواره شد
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۳۳ - جهانگردی اسکندر با دعوی پیغمبری
ز آنسو که دیدم دلم پاره شد
خرد زان خطرناکی آواره شد
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت تاجری که از فروختن کنیز خود پشیمان شد
ناگهش بفروخت، تا آواره شد
بس پشیمان گشت و بس بیچاره شد
عطار » منطقالطیر » بیان وادی عشق » حکایت خواجهای که عاشق کودکی فقاع فروش شد
خواجهای از خان و مان آواره شد
وز فقاعی کودکی بیچاره شد
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و یکم » بخش ۱۲ - الحكایة و التمثیل
نان پزی دیوانه و بیچاره شد
وز میان نان پزان آواره شد
عطار » اشترنامه » بخش ۱۴ - حكایت عیسی علیه السلام با جهودان
در زمان او از میان دوپاره شد
از جهان جان ستان آواره شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۹ - بیان اشارت سلام سوی دست راست در قیامت از هیبت محاسبه حق از انبیا استعانت و شفاعت خواستن
نه ازین سو نه از آن سو چاره شد
جان آن بیچارهدل صد پاره شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۵ - قصاص فرمودن داود علیه السلام خونی را بعد از الزام حجت برو
سنگهایت صدهزاران پاره شد
هر یکی هر خصم را خونخواره شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۷۹ - قصهٔ «سُبْحانی، ما اَعْظَمَ شَأْنی» گفتن ابویزید قدّس الله سرّه و اعتراض مریدان و جواب این مر ایشان را نه به طریق گفت زبان بلک از راه عیان
نقل آمد عقل او آواره شد
صبح آمد شمع او بیچاره شد
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۹
مقری صبوح کرده بر مناره شد
آوازه منادیِ او بر ستاره شد
در داد الصلات که هان ای صبوحیان
خیزید هین که دور حریفان سه باره شد
از بس که می کشند ز پس قاضی و خطیب
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۴
یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره شد
باز عقل از خان و مان خویشتن آواره شد
این دل صد پاره کش پیوندها کردم به صبر
آن همه پیوندهایش بار دیگر پاره شد
پاره پاره گشت سر تا پا دل پر آتشم
[...]
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۶
از رشکِ خندهٔ تو دل غنچه پاره شد
این رازِ سرنهفتهٔ او آشکاره شد
در باغ دید شکل خرامیدن تو کبک
یک نک زد از کنار چمن کناره شد
از قطرهٔ عرق، خطِ سبز تو آب یافت
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۴۱ - در بیان حقیقت عشق و آثار و احکام آن
چونکه آمد عشق، عقل آو ا ره شد
وز جفای او خرد بیچاره شد