بخش ۷۹ - قصهٔ «سُبْحانی، ما اَعْظَمَ شَأْنی» گفتن ابویزید قدّس الله سرّه و اعتراض مریدان و جواب این مر ایشان را نه به طریق گفت زبان بلک از راه عیان
با مریدان آن فقیر محتشم
بایزید آمد که نک یزدان منم
گفت مستانه عیان آن ذوفنون
لا اِلهَ اِلّا اَنَا ها فَاعْبُدُون
چون گذشت آن حال گفتندش صباح
تو چنین گفتی و این نبوَد صلاح
گفت این بار ار کنم من مشغله
کاردها بر من زنید آن دم هله
حق منزّه از تن و من با تنم
چون چنین گویم، بباید کُشتنم
چون وصیّت کرد آن آزادمرد
هر مریدی کاردی آماده کرد
مست گشت او باز از آن سغراق زفت
آن وصیّتهاش از خاطر برفت
نقل آمد عقل او آواره شد
صبح آمد شمع او بیچاره شد
عقل چون شحنهست چون سلطان رسید
شحنهٔ بیچاره در کنجی خزید
عقل سایهٔ حق بود حق آفتاب
سایه را با آفتاب او چه تاب
چون پری غالب شود بر آدمی
گم شود از مرد وصف مردمی
هر چه گوید، آن پری گفته بوَد
زین سری زان آن سری گفته بوَد
چون پری را این دم و قانون بوَد
کردگارِ آن پری خود چون بوَد؟
اوی او رفته، پری خود او شده
تُرک بیالهام، تازیگو شده
چون به خود آید، نداند یک لغت
چون پری را هست این ذات و صفت
پس خداوند پریّ و آدمی
از پری کی باشدش آخر کمی؟
شیرگیر ار خون نرّه شیر خَورد
تو بگویی او نکرد، آن باده کرد
ور سخن پردازد از زر کهن
تو بگویی باده گفتست آن سخن
بادهای را میبود این شر و شور
نور حق را نیست آن فرهنگ و زور
که ترا از تو به کل خالی کند
تو شوی پست او سخن عالی کند
گرچه قرآن از لب پیغمبرست
هر که گوید حق نگفت، او کافرست
چون همای بیخودی پرواز کرد
آن سخن را بایزید آغاز کرد
عقل را سیل تحیّر در ربود
زان قویتر گفت که اوّل گفته بود
نیست اندر جبّهام الّا خدا
چند جویی بر زمین و بر سما
آن مریدان جمله دیوانه شدند
کاردها در جسم پاکش میزدند
هر یکی چون ملحدانِ گرده کوه
کارد میزد پیر خود را بیستوه
هر که اندر شیخ تیغی میخلید
بازگونه از تن خود میدرید
یک اثر نه بر تن آن ذوفنون
وان مریدان خسته و غرقاب خون
هر که او سویی گلویش زخم برد
حلق خود ببریده دید و زار مُرد
وآنک او را زخم اندر سینه زد
سینهاش بشکافت و شد مردهٔ ابد
وآنک آگه بود از آن صاحبقران
دل ندادش که زند زخمِ گران
نیمدانش دست او را بسته کرد
جان ببرد الّا که خود را خسته کرد
روز گشت و آن مریدان کاسته
نوحهها از خانهشان برخاسته
پیش او آمد هزاران مرد و زن
کای دو عالَم درج در یک پیرهن
این تن تو گر تن مردم بدی
چون تن مردم ز خنجر گم شدی
با خودی با بیخودی دوچار زد
با خود اندر دیدهٔ خود خار زد
ای زده بر بیخودان تو ذوالفقار
بر تن خود میزنی آن هوش دار
زانک بیخود فانی است و آمنست
تا ابد در آمنی او ساکنست
نقش او فانی و او شد آینه
غیر نقش روی غیر آن جای نه
گر کنی تف سوی روی خود کنی
ور زنی بر آینه، بر خود زنی
ور ببینی روی زشت آن هم توی
ور ببینی عیسی و مریم توی
او نه اینست و نه آن او ساده است
نقش تو در پیش تو بنهاده است
چون رسید اینجا سخن لب در ببست
چون رسید اینجا قلم درهم شکست
لب ببند ار چه فصاحت دست داد
دم مزن والله اعلم بالرّشاد
برکنار بامی ای مست مدام
پست بنشین یا فرود آ والسّلام
هر زمانی که شدی تو کامران
آن دم خوش را کنار بام دان
بر زمان خوش هراسان باش تو
همچو گنجش خفیه کن نه فاش تو
تا نیاید بر ولا ناگه بلا
ترس ترسان رو در آن مکمن هلا
ترس جان در وقت شادی از زوال
زان کنار بام غیبست ارتحال
گر نمیبینی کنار بام راز
روح میبیند که هستش اهتزاز
هر نکالی ناگهان کان آمدست
بر کنار کنگرهٔ شادی بدست
جز کنار بام خود نبوَد سقوط
اعتبار از قوم نوح و قوم لوط
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره یک داستان صوفیانه و تجربیات معنوی بایزید بسطامی است. بایزید، به عنوان یک عارف، در جمع مریدانش به بیان آگاهی و حقیقتی عمیق میپردازد و میگوید که حقیقت خداوند در وجود او جاری است. مریدان او که مست از حالت عرفانی هستند، برای ادای وصیت بایزید به او حمله میکنند و در این فرآیند، خود را به کشتن میدهند. بایزید به آنها یادآوری میکند که حقیقت درونی او جدای از بدن اوست و آنچه زندانی بودن در جسم است، واقعیتی عمیقتر از جسم مادی دارد. او بر این باور است که درون هر انسان، حقیقتی الهی نهفته است و این حقیقت فراتر از جسم و دنیا است.
این داستان به تشریح مباحثی همچون بیخود شدن در عرفان، فنا در عشق الهی و اینکه ارتباط واقعی با خداوند فراتر از درک عقلانی است، میپردازد. در نهایت، بایزید به مریدانش هشدار میدهد که نباید در پی خودآگاهی و حقیقت باشند و باید در درون خود به جستجوی حقیقت بپردازند تا از مصائب دنیوی رهایی یابند.
هوش مصنوعی: بیشتر مریدان آن عارف بزرگ، بایزید، به او نزدیک شدند و گفتند که من همانند خداوند یزدان هستم.
هوش مصنوعی: در این بیت، سخن از شوق و شیفتگی است که به وضوح بیان شده و به معرفت و حقیقتی عمیق اشاره دارد. بیانگر این است که حقیقتی الهی وجود دارد واین حقیقت اعلام میکند که تنها اوست که شایسته پرستش است. به طور کلی، این بیت دعوت به عبادت و شناسایی خالق میکند.
هوش مصنوعی: وقتی آن زمان به پایان رسید، به او گفتند: صبح که تو اینگونه سخن گفتی، اکنون دیگر این کار درست نیست.
هوش مصنوعی: گفت اگر این بار کارهای دیگر انجام دهم، شما بر من فشار بیاورید و مرا تحت فشار قرار دهید.
هوش مصنوعی: حق از هر نوع قید و بند جسمانی آزاد و پاک است، اما من که به جسم خود وابستهام و چنین سخنانی میگویم، باید به سزای این حرفها برسم و punished بشوم.
هوش مصنوعی: زمانی که آن مرد آزاد نظر خود را بیان کرد، هر یک از پیروانش چاقویی تیز و آماده برای انجام کار داشتند.
هوش مصنوعی: او دوباره مست شد و به خاطرش نماند که آن وصیتها چه بودند.
هوش مصنوعی: عقل او به دور و بر میچرخید و پریشان شده بود، اما با طلوع صبح، شمع وجود او هم دچار ناامیدی و ناتوانی شد.
هوش مصنوعی: عقل مانند نگهبان است و زمانی که سلطان (دل و احساسات) وارد میشود، آن نگهبان بیچاره در گوشهای پنهان میشود.
هوش مصنوعی: عقل مانند سایهای است که از حقیقت نشأت میگیرد، همانطور که سایه از نور خورشید میآید. حال اگر سایه را با خود نور مقایسه کنیم، درمییابیم که سایه نمیتواند به تنهایی وجودی مستقل و تابشِ خود را داشته باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که روح و جان آدمی بر او غلبه کند، ویژگیهای انسانی و رفتارهای نیکو از او پنهان میشود.
هوش مصنوعی: هر چه آن پری بگوید، از یک منبع الهام گرفته شده است و از منبع دیگری نیز چیزهایی برای گفتن دارد.
هوش مصنوعی: وقتی این پری با این حالت و این قوانین وجود دارد، آفرینندهاش چگونه خواهد بود؟
هوش مصنوعی: او رفته و پریچهرهاش شده، به گونهای که شبیه یک ترک بیالهام و با لحن تازی صحبت میکند.
هوش مصنوعی: وقتی انسانی به خود میآید، نمیداند که یک واژه چه معنایی دارد؛ درست مانند پری که ویژگیها و ذات خاص خود را دارد.
هوش مصنوعی: خداوندی که مخلوقاتی مثل پری و انسان را آفریده، چگونه ممکن است خود از کمبود یا نقصی رنج ببرد؟
هوش مصنوعی: اگر شیر به خاطر نوشیدن خون نر شیر به شکار نرود، تو نمیگویی که او هیچ کاری نکرده، بلکه او فقط در حال نوشیدن شرابی است.
هوش مصنوعی: اگر کسی از طلا و زر قدیمی حرف بزند، تو هم میتوانی بگویی که آن سخن مانند بادهای است که تجلی از خودش برجا میگذارد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که مشغول نوشیدن شراب هستم، اما این حال و هوای شورو شوق ناشی از نور حقیقت نیست و آن علم و قدرت لازم را در اختیار ندارد.
هوش مصنوعی: آن کس که بتواند تو را از خودت خالی کند، تو را به مقام پستی میکشاند و او سخنانی نیکو و شایسته میگوید.
هوش مصنوعی: هرچند قرآن از زبان پیامبر صادر شده است، اما اگر کسی بگوید که حق را نگفته، آن شخص کافر است.
هوش مصنوعی: وقتی پرندهای به حالتی از خودبیخودگی پرواز کرد، بایزید آن گفتار را آغاز نمود.
هوش مصنوعی: سیل حیرت عقل را به خود برد و آن کسی که در ابتدا سخن گفته بود، قویتر از او به حساب آمد.
هوش مصنوعی: در لباس من جز خدا چیزی نیست، هر جا که بروی بر روی زمین و در آسمان فقط او را میبینی.
هوش مصنوعی: مریدان به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و دچار جنون شده بودند و به جسم پاکش حمله کردند.
هوش مصنوعی: هر کس مانند کسانی که به خدا اعتقاد ندارند، در کنار کوه به تهاجم میپرداخت و بیدریغ به پیر خود حمله میکرد.
هوش مصنوعی: هر کس که به زعم خود در کار شیخ قدری قوت و قدرت پیدا کند، در واقع به خود آسیب میزند و از خود میکاهد.
هوش مصنوعی: این شعر به تصویری از حال و روز افراد میپردازد که تحت تأثیر یک واقعه یا حادثه بزرگ قرار گرفتهاند. این افراد، با وجود زخمها و صدماتی که بر بدنشان وارد شده، همچنان در حال مبارزه و ایستادگی هستند. این احساس از خستگی و غم و اندوه ناشی از خونریزی و دردهای ناشی از جنگ و مصائب زندگی آنها را در بر گرفته است. تصویر به وضوح از فشاری که بر روی این افراد وجود دارد و همچنین تمایل آنها به ادامه مبارزه، سخن میگوید.
هوش مصنوعی: هر کسی که از جراحتی در گلویش رنج میبرد، خود را در حالتی میبیند که به شدت distressed و غمگین است و گویی که جانش در حال رفتن است.
هوش مصنوعی: او را زخم عمیقتری در سینهاش وارد کرد، بهطوری که سینهاش شکافته شد و از آن زمان به مردهای ابدی تبدیل گشت.
هوش مصنوعی: او که به خوبی از حال صاحب قرآن آگاه بود، دلش را به او نداد و اجازه نداد که زخم عمیقی به او وارد کند.
هوش مصنوعی: نیمدانش او را به تنگی انداخت و از زندگیاش گرفت، مگر اینکه خودش را به زحمت انداخت.
هوش مصنوعی: روزها گذشت و آن پیروان دیگر از خانههایشان دست از ناله و نوحه کشیدند.
هوش مصنوعی: مردان و زنان زیادی به حضور او آمدند و گفتند که تو دو جهان را در یک پیراهن به نمایش گذاشتهای.
هوش مصنوعی: اگر بدنی همچون بدن انسانها داری، پس چرا مانند آنها از خطر پیش نمیروی و خود را از چنگال مشکلات نجات نمیدهی؟
هوش مصنوعی: انسان در مواجهه با خود و دنیای درونش، دچار تناقض و کشمکش میشود. در واقع، وقتی به عمق وجودش نگاه میکند، با دردها و ناخوشایندیها روبهرو میگردد.
هوش مصنوعی: تو در برخورد با افرادی که خود را بیخود نشان میدهند، مانند آن هستی که با شمشیر بر تن کسی تأثیر میگذاری و باید مراقب باشی که در این کار دقت کنی.
هوش مصنوعی: چون بیخود شده و نابود گشته، همیشه در آرامش و امنی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: نقش و شکل او موقتی و گذرا است و او به مانند آینهای است که تصویر دیگری را منعکس میکند، بنابراین جایگاه او در این دنیا تنها یک نمای ظاهری است و حقیقت دیگری در فراتر از آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر بر چهرهات تف کنی، در واقع بر خودت تف کردهای و اگر بر آینه بزنی، در واقع به خودت آسیب زدهای.
هوش مصنوعی: اگر تو صورت زشت کسی را ببینی، میتوانی عیسی و مریم را ببینی و در آن دنیا هم زیبایی آنها را مشاهده کنی.
هوش مصنوعی: او نه این است و نه آن، بلکه سادهتر از اینهاست. تصویر تو در مقابل تو قرار داده شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که به این جا رسید، دیگر لبها نطق را خاموش کردند و هنگامی که به اینجا رسید، قلم نیز دیگر نتوانست بنویسد و فروریخت.
هوش مصنوعی: اگر زبانت را بسته نگهداری، حتی اگر در سخن گفتن مهارت داشته باشی، حرف نزن. چون خدا بهتر از همه میداند که چه چیزی درست است.
هوش مصنوعی: در گوشهای از بام نشستهای و از خود بیخود هستی؛ یا پایین بیا و آرام بگیر.
هوش مصنوعی: هر وقت که به موفقیتی دست پیدا کردی، لحظه خوشی را در کنار یادآوری آن موفقیت حفظ کن.
هوش مصنوعی: از زمانه بپرهیز و همچون گنجشکی که در پنهان زندگی میکند، خود را به نمایش نگذار.
هوش مصنوعی: تا زمانی که بلایی ناگهان به ما نرسیده، نترس و در آن مکان نترسید.
هوش مصنوعی: در زمان شادی، انسان نگران از دست دادن آن لحظه است، زیرا از آن بالا، نشانههای وفات و جدایی به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: اگر تو نمیتوانی رازهای درونی را ببینی، روحی که به روشنی میتواند بیابد، در حال حرکت و بالازدن است.
هوش مصنوعی: هر نیکی و خوبی که بروز میکند، در واقع یادآور شادی و خوشی است که در زندگی وجود دارد.
هوش مصنوعی: فقط در صورت دور شدن از مرزهای خود، اعتبار و حیثیت از گروههای نوح و لوط کاهش پیدا نمیکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۱ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.