گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و دوم » بخش ۶ - الحكایة ‌و التمثیل

 

چون فرستادی دو روزی خواره را

روزنی باید من بیچاره را

عطار
 

عطار » نزهت الاحباب » بخش ۱۴ - پشیمان شدن بلبل از عمر ضایع و در غفلت گذراندن

 

تا به بینی حال این بیچاره را

عاشق دل دادهٔ غمخواره را

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳

 

دوش من پیغام کردم سوی تو استاره را

گفتمش خدمت رسان از من تو آن مه‌پاره را

سجده کردم گفتم این سجده بدان خورشید بر

کاو به تابش زر کند مر سنگ‌های خاره را

سینه‌ی خود باز کردم زخم‌ها بنمودمش

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴

 

باده ده آن یار قدح باره را

یار ترش روی شکرپاره را

منگر آن سوی بدین سو گشا

غمزه غمازه خون خواره را

دست تو می‌مالد بیچاره وار

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۵ - استدعاء آن مرد از موسی زبان بهایم با طیور

 

آرزوی گل بود گل‌خواره را

گلشکر نگوارد آن بیچاره را

مولانا
 

سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۳ - گفتار اندر بخشایش بر ضعیفان

 

گنه بود مرد ستمکاره را

چه تاوان زن و طفل بیچاره را؟

سعدی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳

 

کعبه کویش مراد است این دل آواره را

با مراد دل رسان یا رب من بیچاره را

دل در آن کو رفت و شد آواره من هم می روم

تا از آن آواره تر سازم دل آواره را

در میان خار و خارا گر تویی همراه من

[...]

کمال خجندی
 

قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۱۰ - فی معرفة العجب و الکبر و الحرص

 

یک صفت عجب آمد این اماره را

بوالعجب عفریت مردم خواره را

قاسم انوار
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱

 

از هوا گیرد سر دیوانه سنگ خاره را

نیست از رطل گران اندیشه ای میخواره را

خاطر آشفته را شیرازه کنج عزلت است

دل ز جمعیت پریشان می شود سی پاره را

خصم را کردم به همواری حصار خویشتن

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۲

 

در شکایت ریختی دندان نعمت خواره را

کهنه کردی در ورق گردانی این سی پاره را

جوهر دل شد عیان از گرم و سرد روزگار

آب و آتش ذوالفقاری کرد این انگاره را

اهل دل را گفتگوی عشق آب زندگی است

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳

 

می کنم از سینه بیرون این دل غمخواره را

چند بتوان در گریبان داشت آتشپاره را؟

نیست ممکن بوی گل خود را کند گردآوری

آه بی تاب از جگر خیزد دل صد پاره را

ماندگی از سیر و دور خود ندارد گردباد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۴

 

می کنم از سینه بیرون این دل غمخواره را

چند بتوان در گریبان داشت آتشپاره را؟

خون به جای آب از سرچشمه ها گردد روان

کوه بردارد اگر درد من بیچاره را

عالم افسرده را مشاطه ای چون عشق نیست

[...]

صائب تبریزی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸

 

آن که نهاده در دلم حسرت یک نظاره را

بر لب من کجا نهد لعل شراب‌خواره را

رشتهٔ عمر پاره شد بس که ز دست جور او

دوخته‌ام به یکدگر سینهٔ پاره پاره را

کشتهٔ عشق را لبش داده حیات تازه‌ای

[...]

فروغی بسطامی
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۲۷ - در بیان حالت‌ جذب‌ و شور عاشق‌ سالک

 

خود چه‌ حاجت‌ آب‌، آتش‌ خواره را

بلکه‌ ضد است‌ آب‌، آتش‌ پاره را

صفی علیشاه
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۲ - مناجات

 

منزلی بخش این دل آواره را

باز ده با ماه این مهپاره را

اقبال لاهوری
 
 
۱
۲