گنجور

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۵

 

جهانی بران جنگ نظاره بود

که آن اژدها زشت پتیاره بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو

 

درخشنده زرین یکی باره بود

بچرم اندرون زشت پتیاره بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۲

 

تخواره که در جنگ غمخواره بود

یلان سینه را زشت پتیاره بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شیرویه » بخش ۲

 

نه پرخاش بهرام یکباره بود

جهانی بران جنگ نظاره بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱۴

 

ستاره بدان دشت نظاره بود

که این لشکر از جنگ بیچاره بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴

 

سپهر اندر آن جنگ نظاره بود

ستاره شمر سخت بیچاره بود

فردوسی
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۹۲ - مناجات شهریار مرحوم خدابخش

 

بسی زشت و بد شکل و پتیاره بود

به دستش یکی تیغ خونخواره بود

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۸ - در مدح پادشاه اسلام

 

نه دز بود کآن چرخ را باره بود

بدو اندورن مرد خونخواره بود

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۴۳ - جنگ تن به تن قارن و کوش و گرفتار شدن کوش

 

به بندی ببستش که یک پاره بود

نه هرگز گشادنش را چاره بود

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۴۵ - پیام قارن به چینیان و زنهار دادن به آنان

 

مرا رزم با این ستمکاره بود

که بیدادگر بود و خونخواره بود

ایرانشان
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۵۴ - جنگ ششم اسکندر با روسیان

 

که این آدمی کش چه پتیاره بود

که از جنگ او خلق بیچاره بود

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد

 

یکی شهزاده چون مه پارهٔ بود

که مهر از رشک او آوارهٔ بود

عطار
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » اشعار و قطعات پراکندهٔ دیگر » شمارهٔ ۶

 

بر زمین آن درخت چیست که او

همنژاد سرمناره بود

برو برگش زمرّد و لعل است

مگر اصلش زسنگ خاره بود

بر سر او نشسته مرغی سبز

[...]

اوحدالدین کرمانی
 

حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۱۹ - حکایت

 

عجب عادتی خوی بی‌چاره بود

نه گه‌گاه بودی که همواره بود

حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶۶

 

دل که نه زعشق پاره پاره بود

دل نگویم که سنگ خاره بود

پیرمردی که از جفای جوان

خون نخورده ست شیرخواره بود

ای که مه با کمال خوبی خویش

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴۵

 

گر سینه ما چاک ز نظاره بود

ما را چه غم از طعنه بیکاره بود

تن خانه عاریت بود در بر جان

جان را چه زیان ز جامه گر پاره بود

اهلی شیرازی
 
 
۱
۲