فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۴
ببخشای بر من که بیچارهام
وگر چند بر خود ستمکارهام
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴ - تلبیس وزیر بانصاری
گر نبودی جان عیسی چارهام
او جهودانه بکردی پارهام
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۱ - در بیان آنک موسی و فرعون هر دو مسخر مشیتاند چنانک زهر و پازهر و ظلمات و نور و مناجات کردن فرعون بخلوت تا ناموس نشکند
بهتر از ماهی نبود استارهام
چون خسوف آمد چه باشد چارهام
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدیدکنندگان را
چون زمین و چون جنین خونخوارهام
تا که عاشق گشتهام این کارهام
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۳۳ - کشتی گرفتن سام با شاپور
من از درد هجرانش بیچارهام
ز شهر و دیار خود آوارهام
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۳
کردی ز راندگان در خود شماره ام
در کوی تو نه سگ نه گدایم چه کاره ام
روزی نشد ز سیر سرشکم لقای تو
خالیست از فروغ سعادت ستاره ام
گر در میان بزم خودم جا نمی دهی
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲۹
کاش آنزمان که سوخته میشد ستاره ام
میسوخت اول این جگر پاره پاره ام
گاهی که تیغ خشم کشی، در میانه ام
وانگه که بزم عیش کنی بر کناره ام
چندانکه بیش بنگرمت تشنه تر شوم
[...]
ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۹
هر پاره ای فتاده به جایی ز جور یار
چو لشگر شکسته دل پاره پاره ام
دل دامنم گرفت و ز غم شکوه می نمود
کو جای من گرفته و من برکناره ام
کاری نساخت زاری من پیش دشمنان
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۰۵
می دود اشک یتیمی بس که بر رخساره ام
سینه چون کشتی به دریامی زند گهواره ام
بس که درد او دل سخت مرا درهم فشرد
نقش می گیرد به خود چون موم سنگ خاره ام
سنگ طفلان چون فلاخن بال پرواز من است
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۰۶
با کمال محرمی محرم ازان رخساره ام
درکنار گل چو بوی گل همان آواره ام
روی آتشناک خوبان آب حیوان من است
هست از آتش زندگی چون مرغ آتشخواره ام
آن سپهر عالم افروزم جهان درد را
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۰۷
داشت از طفلی جنون جا در دل آواره ام
بود از سنگ ملامت مهره گهواره ام
همچو اوراق گلستان زاول نشو و نما
هم دبستان بود با طفلان دل صدپاره ام
پیشتر زان کز شفق رنگین شود جام هلال
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸۳
از آفتاب رنگ نبازد ستاره ام
دل زنده از محیط برآید شراره ام
خورشید محشرست دل آتشین من
صبح قیامت است گریبان پاره ام
نور نگاه چشم غزالان وحشیم
[...]
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۶
مشغول یاد اوست دل پاره پاره ام
رقصد ز شوق بر سر مژگان نظاره ام
روزی که فال منصب دیوانگی زدم
زنجیر سبحه گشت پی استخاره ام
تا شد زگریه ام شفقی رنگ آسمان
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱
خون می چکد چو مرغ کباب از نظاره ام
شرمنده است پرتو مه از ستاره ام
گردیده آب زهره برق از شراره ام
چون لعل اگر چه در جگر سنگ خاره ام
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۸۶
رنگین شد از رخت، چو رگ گل، نظاره ام
بوی تو می دمد، ز دل پاره پاره ام
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱
من که ازین هر دوره آواره ام
چاره ی من ساز، که بیچاره ام
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۹
مانده بر دست این دل صد پارهام
دوستان از دست رفته چارهام
تا که دارم این دل خونین به دست
هست با من دلبر خونخوارهام
کار سازم خلق را از یمن عشق
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶
عمر گذشت، وز رخش سیر نشد نظارهام
حسرت او نمیرود از دل پاره پارهام
مردم و از دلم نرفت آرزوی جمال او
وه که ز مرگ هم نشد در ره عشق چارهام
آن که به تیغ امتحان ریخت به خاک خون من
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۱۵ - خطاب به نفس ناطقه و بیان جذبه عارف
نک به صحرای جنون آواره ام
بالش نرم است سنگ خاره ام