با کمال محرمی محرم ازان رخساره ام
درکنار گل چو بوی گل همان آواره ام
روی آتشناک خوبان آب حیوان من است
هست از آتش زندگی چون مرغ آتشخواره ام
آن سپهر عالم افروزم جهان درد را
کز سرشک و داغ باشد ثابت و سیاره ام
غم به قدر غمگسار از آسمان نازل شود
زان غم من زود آخر شد که بی غمخواره ام
حلقه تا بر در زنند از خویش می آیم برون
چون شرر هر چند در زندان سنگ خاره ام
اعتماد رزق بر رازق مرا امروز نیست
تخته مشق توکل بود از گهواره ام
دور از انصاف است از گلزار بیرون کردنم
من که چون شبنم ز گل قانع به یک نظاره ام
بید مجنون میوه داد و من همان بی حاصلم
چرخ ناهموار شد هموار ومن انگاره ام
دل نهاد درد تابودم فراغت داشتم
چاره جویی کرد صائب این چنین بیچاره ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
می دود اشک یتیمی بس که بر رخساره ام
سینه چون کشتی به دریامی زند گهواره ام
بس که درد او دل سخت مرا درهم فشرد
نقش می گیرد به خود چون موم سنگ خاره ام
سنگ طفلان چون فلاخن بال پرواز من است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.