گنجور

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۱

 

تا بخندید لبت واقف اسرار شدیم

تا بدیدیم رخت طالب دیدار شدیم

باد بوی تو شبی از خُم خمّار آورد

ما بدان بوی مقیم در خمار شدیم

در قدح رنگ لبت بود، لبش بوسیدم

[...]

ناصر بخارایی
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۰

 

مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم

خفته بودیم بآواز تو بیدار شدیم

شوری از میکده عشق تو در جان افتاد

فارغ از خرقه و سجاده و زنار شدیم

همه گفتند که: او عازم خمار شدست

[...]

قاسم انوار
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۷۳

 

صبح در خواب عدم بود که بیدار شدیم

شب سیه‌مست فنا بود که هشیار شدیم

پای ما نقطه‌صفت در گرو دامن بود

به تماشای تو سرگشته چو پرگار شدیم

به شکار آمده بودیم ز معمورهٔ قدس

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۸

 

هر جمیلی که بدیدیم بدو یار شدیم

هر جمالی که شنیدیم گرفتار شدیم

پیش هر لاله رخی ناله و زاری کردیم

چون بدیدیم ترا از همه بیزار شدیم

خار اغیار بسر پنجه غیرت کندیم

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۹

 

هر جمالی که بر افروخت خریدار شدیم

هر که مهرش دل ما برد گرفتار شدیم

کبریای حرم حسن تو چون روی نمود

چار تکبیر زدیم از همه بیزار شدیم

پرتو حسن تو چون تافت برفتیم از هوش

[...]

فیض کاشانی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۳

 

پنبه در گوش نهادیم و خبردار شدیم

بار بر دوش گرفتیم و سبکبار شدیم

زهرها تعبیه در شهد تمنّا بودست

مفت ما بود که ناخورده خبردار شدیم

جام لبریز به ما دستِ هوس می‌پیمود

[...]

فیاض لاهیجی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۱

 

تا به سودای تو از خانه به بازار شدیم

هر کجا درد و غمی بود خریدار شدیم

در پی نفس و هوا بیهوده گردی کردیم

این زمان در پی آن یار وفادار شدیم

بلبل ما به دل بیضه تمنای تو داشت

[...]

سیدای نسفی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵

 

آخر از کعبه مقیم در خمار شدیم

به یکی رطل‌گران سخت سبک سار شدیم

عالم بی خبری طرفه بهشتی بوده‌ست

حیف و صد حیف که ما دیر خبردار شدیم

دست غیب ار بدرد پردهٔ ما را نه عجب

[...]

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۶

 

تا بدان طرهٔ طرار گرفتار شدیم

داخل حلقه نشینان شب تار شدیم

تا پراکنده آن زلف پریشان گشتیم

هم دل آزردهٔ آن چشم دل آزار شدیم

تا ره شانه بدان زلف دل آویز افتاد

[...]

فروغی بسطامی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۲

 

ما چرا سخت در این حلقه گرفتار شدیم

خواب بودیم، چه افتاد که بیدار شدیم

نیست بودیم از این نشاء چرا هست شدیم

مست بودیم از این می ز چه هشیار شدیم

لعل بودیم در این خاک چرا سنگ شدیم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۹

 

چون گل روی ترا در خور دیدار شدیم

نیست باک ار ببر خلق جهان خوار شدیم

تا سر زلف گره گیر تو افتاد بدست

فارغ از کشمکش سبحه و زنار شدیم

بدو صد دام فتادیم و پریدیم ولی

[...]

صغیر اصفهانی