آخر از کعبه مقیم در خمار شدیم
به یکی رطلگران سخت سبک سار شدیم
عالم بی خبری طرفه بهشتی بودهست
حیف و صد حیف که ما دیر خبردار شدیم
دست غیب ار بدرد پردهٔ ما را نه عجب
که چرا باخبر از پردهٔ اسرار شدیم
بلعجب نیست اگر شعبدهبازیم همه
که به صد شعبده زین پرده پدیدار شدیم
مستی من به نظر هیچ نیامد ما را
تا خراب از نظر مردم هشیار شدیم
جذبهٔ عشق کشانید به کیشی ما را
که ز هفتاد و دو ملت همه بیزار شدیم
بندهٔ واهمه بودیم پس از مردن هم
خواجه پنداشت که آسوده ز پندار شدیم
کار شد تنگ چنان بر دل بیچارهٔ ما
کز پی چاره بر غیر به ناچار شدیم
تا از آن طرف بناگوش چراغ افروزیم
چه سحرها که بدین واسطه بیدار شدیم
لعل و زلفش سر دل جویی ما هیچ نداشت
وه که بیبهره هم از مهره هم از مار شدیم
نقد جان بر سر سودای جنون باختهایم
ایمن از وسوسهٔ عقل زیان کار شدیم
پا کشیدیم فروغی ز در مسجد و دیر
فارغ از کشمش سبحه و زنار شدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تجربهها و تحولات درونی خود صحبت میکند. او از حالتی که به کعبه و خمار عادت کرده است، میگوید و به بیداری دیرهنگام خود از زندگی بیخبری اشاره میکند. شعور و آگاهیای که با عشق به دست آمده، او را از باورهای متعارف و ملل مختلف دور کرده است. او بیان میکند که باوجود ناپایداری و تنگنای زندگی، به سمت حقیقت و بیداری حرکت کرده است. شاعر از رنجها و سختیهایی که در این مسیر متحمل شده، میگوید و در نهایت به حالتی از آزادی و رهایی از تعصبهای مذهبی و عقلانیت خشک دست یافته است. در پایان، او از بهرهمندی از عشق و جذبهای که از آن به دست آورده، با نگاهی انتقادی به عادات گذشتهاش یاد میکند.
هوش مصنوعی: در نهایت، در حالی که در کعبه و خمرهای غرق هستیم، به طور ناگهانی احساس سبکی و آزادی شدیدی پیدا کردیم.
هوش مصنوعی: دنیای ناآگاهی در واقع بسیار زیبا و دلنشین بوده است. افسوس و دریغ که ما خیلی دیر از این زیبایی آگاه شدیم.
هوش مصنوعی: اگر دست غیبی به پردهٔ رازهای ما آسیب برساند، عجیب نیست که چرا از رازهای پنهان خبر پیدا کردیم.
هوش مصنوعی: جالب نیست اگر ما شعبدهبازان هستیم، چون با هزاران ترفند از پشت این پرده ظاهر شدهایم.
هوش مصنوعی: من در حالتی از مستی به سر میبردم که هیچکس متوجه حال من نشد. اما وقتی به حالت خرابی و عزلت رسیدم، ناگهان نظر مردم بیدار و هشیار به من جلب شد.
هوش مصنوعی: عشق ما را به سوی یک دین خاص هدایت کرد، به طوری که از همهٔ فرق و ملل دیگر فاصله گرفتیم و نسبت به آنها احساس بیمیلی کردیم.
هوش مصنوعی: بعد از مرگ، آقا فکر کرد که ما دیگر از نگرانیها و ترسها راحت شدهایم، در حالی که ما در واقع همیشه بندهٔ همین واهمهها بودیم.
هوش مصنوعی: وضعیت برای دل بیچارهٔ ما آنقدر سخت شده که به ناچار به دنبال راهحل از دیگران میگردیم.
هوش مصنوعی: ما از آن سوی دور با روشن کردن چراغ، چه شبهایی که به خاطر آن بیدار شدیم و به رویاهایمان پی بردیم.
هوش مصنوعی: زیبایی و موهای او نتوانستند دل ما را خوش کنند و افسوس که ما حتی از عشق و محبت هم بیبهره ماندهایم.
هوش مصنوعی: ما جانمان را به خاطر عشق و جنون دادهایم و از وسوسههای عقل دور شدهایم، حتی اگر این کار برایمان زیانآور باشد.
هوش مصنوعی: از مسجد و میخانه خارج شدیم و بیخبر از دغدغههای عبادت و دنیا، آزاد و رها شدهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا بخندید لبت واقف اسرار شدیم
تا بدیدیم رخت طالب دیدار شدیم
باد بوی تو شبی از خُم خمّار آورد
ما بدان بوی مقیم در خمار شدیم
در قدح رنگ لبت بود، لبش بوسیدم
[...]
مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم
خفته بودیم بآواز تو بیدار شدیم
شوری از میکده عشق تو در جان افتاد
فارغ از خرقه و سجاده و زنار شدیم
همه گفتند که: او عازم خمار شدست
[...]
هر جمیلی که بدیدیم بدو یار شدیم
هر جمالی که شنیدیم گرفتار شدیم
پیش هر لاله رخی ناله و زاری کردیم
چون بدیدیم ترا از همه بیزار شدیم
خار اغیار بسر پنجه غیرت کندیم
[...]
پنبه در گوش نهادیم و خبردار شدیم
بار بر دوش گرفتیم و سبکبار شدیم
زهرها تعبیه در شهد تمنّا بودست
مفت ما بود که ناخورده خبردار شدیم
جام لبریز به ما دستِ هوس میپیمود
[...]
تا بدان طرهٔ طرار گرفتار شدیم
داخل حلقه نشینان شب تار شدیم
تا پراکنده آن زلف پریشان گشتیم
هم دل آزردهٔ آن چشم دل آزار شدیم
تا ره شانه بدان زلف دل آویز افتاد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.