گنجور

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۰

 

مرد را خوار چه دارد؟ تن خوش خوارش

چون تو را خوار کند چون نکنی خوارش ؟

هر که او انده و تیمار تو را کوشد

تو بخیره چه خوری انده و تیمارش؟

تن همان خاک گران سیه است ار چند

[...]

ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۲

 

جهان را دگرگونه شد کارو بارش

برو مهربان گشت صورت نگارش

به دیبا بپوشید نوروز رویش

به لولو بشست ابر گرد از عذارش

به نیسان همی قرطهٔ سبز پوشد

[...]

ناصرخسرو
 

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۶۸

 

از باد صبا خسته شود رخسارش

چون آینه کز نفس رسد زنگارش

زان ترسم اگر برهنه دارد یارش

تیزی نظر خلق کند از کارش

خواجه عبدالله انصاری
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین

 

شده «کیوان» زِ هَفْتُم‌چَرخ یارَش؛

به کامِ نیکخواهان کرده کارَش.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر

 

چو ابرِ تیره زلفِ تابدارش؛

به اَبْرَ انْدر چو زُهره گوشوارش.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۰ - آگاهى یافتن ویرو از بردن شاه ویس را

 

هم از باغ وفا رفته بهارش

هم از کاخ صفا رفته نگارش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس

 

شکفته شد به رخ بر، لاله زارش

به بار آمد ز بر، سیمین دو نارش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس

 

گهی قرعه زدی بر نام یارش

که با او چون بود فرجام کارش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۴ - رفتن رامین به همدان به جهت ویس

 

شب تاریک بودی غمگسارش

ز مشکین موی رامین یادگارش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۳ - زارى کردن ویس از رفتن رامین

 

زنان بر روی دست پر نگارش

بنفشه کرد تازه گل انارش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل

 

گلی عنبر فروشان بر کنارش

گلی شکر فروشان بر گذارش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل

 

چو ابری دید زلف مشکبارش

به ابر اندر ستاره گوشوار‌ش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین

 

وفا کشت و جفا آورد بارش

بدی کرد ارچه نیکی کرد یارش

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۲۳