گنجور

 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۶
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۹۶

 

تیغ تو که همچو مرگ مردم خوارست

بر پایۀ تخت سلطنت مسمارست

گر گوهر آب دار در بحر بود

در بحر کف تو آب گوهر دارست

۲ بیت
کمال‌الدین اسماعیل
 

سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب هفتم » داستان شتر با شتربان

 

گرچ یادم نکنی هیچ فراموش نهٔ

که مرا با تو و یادِ تو فراوان کارست

۱ بیت
سعدالدین وراوینی
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل هفتم » بخش ۴ - حکایت

 

چون که برکند جبه را وارست

جبه بر کن، که پات بر دارست

۱ بیت
عراقی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۸

 

سماع از بهر جانِ بی‌قرارست

سبک بَرجَه چه جای انتظارست‌؟!‌

مشین این جا تو با اندیشه خویش

اگر مردی برو آن جا که یارست

مگو باشد که او ما را نخواهد

[...]

۸ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷

 

قرار زندگانی آن نگارست

کز او آن بی‌قراری برقرارست

مرا سودای تو دامن گرفته‌ست

که این سودا نه آن سودای پارست

منم سوزان در آتش‌های نو نو

[...]

۷ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۷

 

چو آن کان کرم ما را شکارست

به هر دم هدیه ما را ده هزارست

که ما را نردبان زرین و سیمین

نهد چون قصد ما بر بام یارست

بلادری‌ست در عالم نهانی

[...]

۵ بیت
مولانا
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷

 

فریاد من از فراق یار است

وافغان من از غم نگار است

بی روی چو ماه آن نگارین

رخسارهٔ من به خون نگار است

خون جگرم ز فرقت تو

[...]

۷ بیت
سعدی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸

 

دلم هنوز به پیرانه سر گرفتارست

هنوز در سرم آشوب عشق بسیارست

میی ست در سرم از جام روزگار الست

که حاجتم نه به خم خانه نه به خمّارست

دلم گریخته در تار تار زلف کسی ست

[...]

۹ بیت
حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۹

 

گر از دل باز گویم بیقرار است

وگر از دیده خونش در کنارست

اگر عقل است سودای دماغ است

وگر خاطر پریشان روزگارست

نه روزم جز قلم کس همزبان است

[...]

۷ بیت
حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۵۶

 

زان روی که روی عاشقان در یادست

یک رو نی، که رویها بسیارست

یک روی شو و روی بگردان ز دو روی

زیرا که دو روی روی در دیوارست

۲ بیت
حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸

 

مرا داغ تو بر جان یادگارست

فدایش باد جان چون داغ یارست

اگر جان می رود گو، رو، غمی نیست

تو باقی مان که ما را با تو کارست

به صف عاشقان میرم که گویند

[...]

۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۰

 

هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست

مشنو، از وی سخن عشق که او هشیارست

ای که بر جان ننهی منت تیر خوبان

پای ازین دایره گرد آر که ره پر خارست

نامه گو باش سیه روی هم از رسوایی

[...]

۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

اوحدی » منطق‌العشاق » بخش ۴۲ - نامه ششم از زبان معشوق به عاشق

 

ترا با روی و زلف من چه کارست؟

که این چون گنج شد یا آن چو مارست؟

۱ بیت
اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۶ - در ستایش خرد

 

کارگاه من از تو بر کارست

تو نباشی، مرا چه مقدارست؟

۱ بیت
اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۳۶ - در باب ظلمه و ظلم

 

سر دزدان که میوهٔ دارست

بر تن آسوده پارهٔ کارست

۱ بیت
اوحدی
 
 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۶
 
تعداد کل نتایج: ۳۰۳