نزد تو آماده بدو آراسته

جنگ او را خویشتن پیراسته

همه لشکرش یک سر آراسته

کشیده همه تیغ و پیراسته

همه چون بهشت نو آراسته

به گوهر در و بام پیراسته

یکی بارگه کرد آراسته

درو چل ستون زر بپیراسته

همه بام در زیور آراسته

چو فردوس شد گیتی آراسته

یکی خوش سرا دید آراسته

ز فیروزه و لعل پیراسته

به سان بهشتی بیاراسته

به گفتار پاکیزه پیراسته

به یاقوت و پیروزه آراسته

به لعل و به مرجان بپیراسته

با چنین عمری به جهل آراسته

کی شود این نفس سگ پیراسته

هر یکی روئی چو ماه آراسته

جمله همچون سرو قد پیراسته

گلستانی از حکمت آراسته

به تعلیم و تنبیه پیراسته

سمن عارضان چهره آراسته

سر زلف بر گل بپیراسته

چمن چون جوانیست آراسته

برو خال و خط جمله پیراسته

یکی مسندی بینی آراسته

به زر و به زیور بپیراسته

همه لشکرش گشته آراسته

ز دیو و پری جمله پیراسته

عروسان بستان رخ آراسته

حنا بسته و چهره پیراسته

همه همچو طاوس آراسته

به زر و جواهر بپیراسته

کزین سان یکی دیو آراسته

پدید آوریدست پیراسته

تنش همچو موئی بیاراسته

ز خونابه رخساره آراسته

همه همچو طاوس آراسته

به هر طوق پیرایه پیراسته