گنجور

 
۱
۲
۳
۱۲
 

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۴۷

 

در باغ جمال تو دری بگشادند

تا خلق ز تو در طمعی افتادند

بس جان عزیزان که بغارت دادند

واندر سر کوی تو قدم ننهادند

۲ بیت
خواجه عبدالله انصاری
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲ - گفتار اندر ستایش محمد مصطفى علیه السلام

 

سران ناکام سر بر خط نهادند

دوال از بند گیتی برگشادند

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷ - برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهء کتاب

 

معانی را چگونه برگشادند

برو وزن و قوافی چون نهادند

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹ - خواستن موبد شهرو را و عهد بستن شهرو با موبد

 

نِگَر تا در چه سختی اوفتادند،

که نازاده عروسی را بِدادند.

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ

 

مرا خود از بنه بدبخت زادند

هزاران بند بر جانم نهادند

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ

 

چو راز دوستی با هم گشادند

به خوشی کام یکدیگر بدادند

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۲ - پاسخ دادن ویس موبد را

 

دری در جان تاریکم گشادند

چراغی اندر آن درگه نهادند

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس

 

پس آنگه یکدگر را بوسه دادند

هزاران بار رخ بر رخ نهادند

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل

 

سراسر دل به رامش برگشادند

به شادی ماه را بر شاه دادند

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۵ - رفتن رامین به کهندز به مکر

 

چو سوزان آتش اندر دز فتادند

همه شمشیر در مردی نهادند

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۷ - بر داشتن رامین گنج موبد را گریختن به دیلمان

 

نه آن کشور به پیروزی گشادند

نه باژ خود بدان کشور نهادند

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۹ - کشته شدن شاه موبد بر دست گراز

 

گروهی نعره بر رویش گشادند

گروهی در پی او اوفتادند

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

جدان تو از مادر از بهر تو زادند

از دهر بدین ملک ز بهر تو فتادند

این ملک به شمشیر برای تو گشادند

خود ملک و شهی خاصه ز بهر تو نهادند

۲ بیت
منوچهری
 

خیام » رباعیات خیام به پژوهش سیدعلی میرافضلی » رباعیات محتمل » شمارهٔ ۲۲

 

چون قاعدۀ وجودِ ما بنهادند

در مشورتم پیام نفرستادند

چون کارِ مرا قرار بی من دادند

دانم که مرادِ من در او ننهادند

۲ بیت
خیام
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۲۷ - حکایت

 

قدسیان چشم بر تو بگشادند

حال را در تردد افتادند

۱ بیت
سنایی
 
 
۱
۲
۳
۱۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۲۶