خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۴۷
در باغ جمال تو دری بگشادند
تا خلق ز تو در طمعی افتادند
بس جان عزیزان که بغارت دادند
واندر سر کوی تو قدم ننهادند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲ - گفتار اندر ستایش محمد مصطفى علیه السلام
سران ناکام سر بر خط نهادند
دوال از بند گیتی برگشادند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷ - برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهء کتاب
معانی را چگونه برگشادند
برو وزن و قوافی چون نهادند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹ - خواستن موبد شهرو را و عهد بستن شهرو با موبد
نِگَر تا در چه سختی اوفتادند،
که نازاده عروسی را بِدادند.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
گر این درهای بسته برگشادند
دگر ره مهر تو چون برنهادند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
مرا خود از بنه بدبخت زادند
هزاران بند بر جانم نهادند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
چو راز دوستی با هم گشادند
به خوشی کام یکدیگر بدادند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۲ - پاسخ دادن ویس موبد را
دری در جان تاریکم گشادند
چراغی اندر آن درگه نهادند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
پس آنگه یکدگر را بوسه دادند
هزاران بار رخ بر رخ نهادند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل
سراسر دل به رامش برگشادند
به شادی ماه را بر شاه دادند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۵ - رفتن رامین به کهندز به مکر
چو سوزان آتش اندر دز فتادند
همه شمشیر در مردی نهادند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۷ - بر داشتن رامین گنج موبد را گریختن به دیلمان
نه آن کشور به پیروزی گشادند
نه باژ خود بدان کشور نهادند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۹ - کشته شدن شاه موبد بر دست گراز
گروهی نعره بر رویش گشادند
گروهی در پی او اوفتادند
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی
جدان تو از مادر از بهر تو زادند
از دهر بدین ملک ز بهر تو فتادند
این ملک به شمشیر برای تو گشادند
خود ملک و شهی خاصه ز بهر تو نهادند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۶۵ - در دنیا نابودن به که بودن
چون حباب ارچه زاب دلشادند
زود میرند از آنکه پر بادند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۲۰ - حکایت اندر حلم و سیاست و تحمّل پادشاه از رعیت
مردمان قفل و پرّه بنهادند
تا کلید جهان ترا دادند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۲۶ - در عدالت و ستم ناکردن
یار دل به ز صبر ننهادند
ظفر و صبر هردو همزادند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۳۱ - در راستی میان جور و عدل
ناصبوران چو خاک و چون بادند
صابران سال و ماه دلشادند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۴۵ - فی تفصیل العلل و بیانالامراض
از تمطی نشان چنین دادند
انکه در طب امام و استادند