گنجور

 
سنایی

اندر آن دم که مبدع اشیا

کرد نقش وجود را پیدا

قدسیان چشم بر تو بگشادند

حال را در تردد افتادند

یوسفی دیده‌اند زیبا روی

شاهدی دیده‌اند نیکوخوی

از عدم آمده به شهر وجود

کرده منزل به طالع مسعود