گنجور

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۲۰

 

هر چند به صورت از تو دور افتادم

زنهار مبر ظن که شدی از یادم

در کوی وفای تو اگر خاک شوم

زانجا نتواند که رباید بادم

ابوسعید ابوالخیر
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

بدین دختر که زادی سخت شادم

به درویشان فراوان چیز دادم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۷ - آمدن شاه موبد به گوراب به جهت ویس

 

به چه روز و به چه طالع بزادم

که تا زادم به سختی اوفتادم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

و گر من زین همه پیرایه شادم

نه از پشت پدر باشد نژادم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

مرو را نیز دام خود نهادم

نه آن بودم که در دام او فتادم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ

 

چو چشم از خواب نوشین برگشادم

از آن خوشی به ناخوشی فتادم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۹ - بیمار شدن ویس از فراق رامین

 

امید و رنج خود بر باد دادم

چو راز دوستی بر وی گشادم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۲ - مویه کردن ویس بر جدایى رامین

 

نه رود از هجر تو بر رخ گشادم

نه سنگ از مهر تو بر دل نهادم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

جوانی بر سر مهرت نهادم

دو گیتی را به نام بد بدادم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

نبودی هیچ غم از ابر و بادم

شدی اندوه این طوفان ز یادم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۸ - آگاه شدن موبد از گنج بردن رامین با ویس

 

نه خوردم آن همه نعمت نه دادم

ز بهر او همه بر هم نهادم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید

 

سر نامه به نام تو گشادم

به پایان مهر نامت برنهادم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۱

 

نهادم بر جدائی دل نهادم

نیایی تا تو باشی نیز یادم

شکیبائی ببستم با دل خویش

در شادی بروی اندر گشادم

فراوان اوفتادم در غم عشق

[...]

قطران تبریزی
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

تا مادرتان گفت که من بچه بزادم

از بهر شما من به نگهداشت فتادم

قفلی به در باغ شما بر بنهادم

درهای شما هفته به هفته نگشادم

منوچهری
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۰

 

از بند رحم ببند مهد افتادم

پس برد به زندان ادب استادم

اکنون شه شرق بند و زندان دادم

گویی ز برای بند و زندان زادم

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - ستایش سلطان مسعود

 

او به من شاد و من بدو شادم

او چنین باد و من چنین بادم

مسعود سعد سلمان
 

امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

تا دلم بستدی ای ماه و ندادی دادم

کشتهٔ عشق شدم راز نهان بگشادم

سرد بردی دلم از عاشقی و جستن عشق

لاجرم زود شدم عاشق و گرم افتادم

پدر و مادر من بنده نبودند تو را

[...]

امیر معزی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۹

 

دگر بار ای مسلمانان به قلاشی در افتادم

به دست عشق رخت دل به میخانه فرستادم

چو در دست صلاح و خیر جز بادی نمی‌دیدم

همه خیر و صلاح خود به باد عشق در دادم

کجا اصلی بود کاری که من سازم به قرایی

[...]

سنایی
 
 
۱
۲
۳
۱۸