فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۲
به گازر چنین گفت کای باب من
چرا تیره گردانی این آب من
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵۱ - بازگشتن نقابدار سرخ پوش و شهریار از یکدیگر گوید
ز بیم ستمکاره مضراب من
نکردم شب تیره خود خواب من
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵۴ - کشته شدن هیتال شاه بدست بهزاد و بر تخت نشستن ارژنگ گوید
شدی کشته ماندی بجا باب من
نگشتی چنین تیره از آب من
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۸۷ - رزم سام با ارهنگ دیو و گرفتار شدن سام گوید
فرامرز رستم بود باب من
ندارد هژیر ژیان تاب من
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۲۹ - قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «ان لحوم بنی فاطمة محرمة علی السباع»
گفت فرموده است جدّ و باب من
بشنوید ازمن همه اصحاب من
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴۵
خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خواب من
تاب نمانده در تنم، زلف تو برد تاب من
فتنه چشم تو ستد خواب مرا به عهد تو
فتنه چو خواب کم کند، بهر چه برده خواب من؟
تشنه خون فتنه ام، بس که بخورد خون من
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲۶
صد ره گذری هر دم بر جان خراب من
رحمت نکنی هرگز بر چشم پر آب من
بر زد ز دماغم دود از شربت عشق، آری
بی درد سری نبود مستی شراب من
هر چند دلم خون شد، سوزاک من افزون شد
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۷۲ - جنگ کردن طغان شاه با دیوزاده و چگونگی آن
کجا هست فغفور چین باب من
وزو هست روشن جهان تاب من
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۴۸ - کشته شدن نیمه تنان به دست سام نریمان
دگر گفت رحمان بود باب من
که روشن شد از فر او آب من
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۷۰ - نامه نوشتن شدید به نزد عوج و آمدن عوج
بکشت آتش دوزخ باب من
ازو تیره شد سر به سر آب من
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ پنجم در ذکر شعرا » ۴۴۱- مولانا کحلی شیرازی
زان بگلخن میروم کآنجا بود اسباب من
شعله الطایی و خاکستر بود سنجاب من
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷
درآید هر کجا در جلوه ناز آفتاب من
مرا رسوا کند تغییر حال و اضطراب من
من رسوا ازان در خون فتادم بر سر راهش
که برگردد، چو بیند بوالهوس حال خراب من
نبینم پیش کس با این هجوم شوق، سوی او
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۹۲
آه گرمی هست دایم در دل بی تاب من
نیست هرگز بی چراغی گوشه محراب من
شورشی دارم که می پاشم چو ابر از یکدگر
کوه قاف آید اگر پیش ره سیلاب من
شوربختی بین که ریزد بحر با چندین گهر
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۹۳
شد در ایام کهنسالی گرانتر خواب من
در کف آیینه لنگردار شد سیماب من
صبح بیداری شود گفتم مرا موی سفید
پرده دیگر شد از غفلت برای خواب من
بس که با گرد خجالت طاعتم آمیخته است
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۲۸
نیابد ره به بزمش گر دل پر اضطراب من
نخواهد ماند در بیرون در بوی کباب من
گرفتم بیم رسوایی است دامنگیر در روزت
چرا در پرده شبها نمی آیی به خواب من؟
شکست رنگ من بر شیشه دل سنگ می بارد
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۸۷
در بیخودی گذشت زمان شباب من
شد پرده دار دولت بیدار خواب من
نگذاشت آب در جگرم عشق خانه سوز
بی اشک شد ز تندی آتش کباب من
نسبت به شور من رگ خوابی است گردباد
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۰۶
در سوختن زیاده شود آب و تاب من
در آتش است عالم آب (از) کباب من
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - مناجات
گرفتست غفلت رگ خواب من
شده رفتن عمر سیلاب من