خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خواب من
تاب نمانده در تنم، زلف تو برد تاب من
فتنه چشم تو ستد خواب مرا به عهد تو
فتنه چو خواب کم کند، بهر چه برده خواب من؟
تشنه خون فتنه ام، بس که بخورد خون من
دشمن آب دیده ام، بس که بریخت آب من
درد سریت می دهد گریه زار من، بلی
خود همه درد سر بود حاصل این گلاب من
سوزش خود چه گویمت، بس که بگفت دمبدم
آتش دل به صد زبان، حال دل کباب من
روز من از تو گشت شب، ور غم روشنی خورم
آه جهان فروز دل، بس بود آفتاب من
در شب ماهتاب، اگر سگ همه شب فغان کند
آن سگ بافغان منم، روی تو ماهتاب من
عمر شتاب می کند، وقت وفای عهد شد
هست ز عمر بی وفا بیشتر این شتاب من
از تو همای کی فتد سایه بر آشیان ما!
جغد به حیله می پرد در وطن خراب من
دی در تو همی زدم لب به جفا گشادیم
بخت در دگر گشود از پی فتح باب من
بوسه سؤال کردمت، بوسه زدی به زیر لب
گر نه من ابلهم، همین بس نبود جواب من
خسرو از انقلاب تو، گر چه که ماند بی سکون
هم ز سکون به دل شود، این همه انقلاب من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از یک عاشق است که به شدت تحت تأثیر زیبایی و جاذبه محبوبش قرار دارد. او از بیخوابی و عذاب ناشی از عشقش مینالد و میگوید که خوابش از چشم محبوبش رفته است. زیبایی محبوبش او را به حدی مست کرده که روز و شبش را دچار نگرانی و درد کرده است. بیان میکند که دلش پر از آتش عشق است و هر لحظه از فراق محبوبش عذاب میکشد. در آرزوی وفای محبوبش است و حتی به خود میگوید اگر جغدی هم در این زندگی وجود داشته باشد، او مایل است که درد عشق را تحمل کند. تمام این احساسات به نوعی گویای شور و شوق و همچنین زخمهای عمیق ناشی از عشق است.
هوش مصنوعی: خواب از چشمان من رفت، اما چشمان تو خوابیدند. حالا دیگر در بدنم تحملی نمانده، چرا که زلف تو تمام قوت و تابم را گرفته است.
هوش مصنوعی: زیبایی و جاذبه چشمان تو باعث بیداری من شده است و این در حالی است که من در عهد تو هستم. اگر این جاذبه خواب را از من بگیرد، پس برای چه چیزی خواب من را گرفته است؟
هوش مصنوعی: من به شدت از دشمنانم کینه دارم و این بیقراری و تمایل به انتقام، به خاطر زخمها و رنجهایی است که از آنها متحمل شدم. آنها به حدی به من آسیب رساندهاند که من دیگر قادر به تحمل آنها نیستم و مانند آب چشم، به خاطر درد و اندوهی که دارند، از من ریختهاند.
هوش مصنوعی: دردی که بر دل من میآید، ناشی از گریهام است، و بله، تمام این درد و اندوه، نتیجهی این معصومیت و زیبایی من است.
هوش مصنوعی: سوزش و درد درونم را چگونه بگویم، چونکه هر لحظه دلسوزیام را با زبانهای مختلف بیان کردهام. حال دل من به شدت آتشین و خراب است.
هوش مصنوعی: روز من به خاطر تو تبدیل به شب شده است. اگرچه روشنایی میخواهم، ولی غمگینم. آه، دلم به چقدر دلگرمی نیاز دارد، همین برای من کافی است که مثل آفتاب باشد.
هوش مصنوعی: در شب روشن ماه، اگر سگی تمام شب ناله کند، آن سگ همان من هستم که به خاطر تو ناله میزنم؛ تو برایم همانند ماه روشنی میباشی.
هوش مصنوعی: عمر به سرعت در حال گذر است و زمان وفای به عهد فرا رسیده؛ اما این شتاب من از عمری که بیوفاست، بیشتر است.
هوش مصنوعی: نمیدانیم کی پرنده خوشبختی بر سر منزل ما سایه خواهد انداخت. جغد، نشانهای از شقاوت و بدبختی، به ترفند و نیرنگ در سرزمین ویران ما پرواز میکند.
هوش مصنوعی: دی شب، به تو بیرحمی کردم و دل را آزردم، اما اکنون خوشبختی در دیگری را به رویم گشوده و از آن سو بر دروازهی موفقیتم باید وارد شوم.
هوش مصنوعی: بوسهای که از تو پرسیدم، فقط زیر لب زدی. اگر من احمق هستم، همین پاسخ برای من کافی نیست.
هوش مصنوعی: خسرو به خاطر تغییرات تو، هرچند که نتوانست بیحرکت بماند، ولی همین سکون در دلش به اندازهی تغییرات من تاثیرگذار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.