عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۵
ای اَز شراب غفلت مست و خراب مانده
با سایه خو گرفته وز آفتاب مانده
تا چند باشی آخر از حرص نفس کافر
ایمان به باد داده در خورد و خواب مانده
اندیشه کن تو روزی کین خفتگان ره را
[...]
عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۵) حکایت پسر صاحب جمال و عاشق شوریده حال
بهاری بود در صحرا بمانده
بزیر خیمهٔ تنها بمانده
عطار » اسرارنامه » بخش هفتم » بخش ۹ - الحکایه و التمثیل
دلت در خون، تنت در تاب مانده
شده همره تو خوش در خواب مانده
عطار » خسرونامه » بخش ۱۹ - گفتار در رخصت دادن دایه گلرخ را در عشق هرمز و حیله ساختن
دریغا چون تویی تنها بمانده
بتنهایی درین صحرا بمانده
عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی
نیی خط سبزهٔ بی آب مانده
من از سودای تو بیخواب مانده
عطار » خسرونامه » بخش ۵۰ - رزم خسرو با شاه سپاهان و كشته شدن شاه سپاهان
طلایه بی خبر در خواب مانده
ز غفلت بر ره سیلاب مانده
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۷ - قالَ النَّبیُّ صلّی الله علیه و آله موتوا قَبْلَ اَنْ تَموتوا
تو زوغافل چنین اینجا بمانده
برسوائی درین غوغا بمانده
عطار » هیلاج نامه » بخش ۴۲ - در نموداری سر توحید حقیقت
تو خورشیدی همه اعما بمانده
بصر رفته سوی دنیا بمانده
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۸ - در جواب دادن ابلیس در اعیان فرماید
منم مفلس در این دنیا بمانده
نمودم جمله در عقبی بمانده
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۹ - در مکر کردن شیطان آدم را در خوردن گندم و ناپدید شدن شیطان و گندم خوردن حضرت آدم علیه السّلام و الصلاة فرماید
برهنه هر دو تن شیدا بمانده
میان حوریان رسوا بمانده
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۳ - سؤال کردن یکی از حسین منصور در دریافتن اسرار کلّ و جواب دادن او مسائل را
کنون پیر منم اینجا بمانده
ز جزوم لیک کل پیدا بمانده
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۸ - در نصیحت کردن سالک دردمند و در مراقبت احوال خود کردن فرماید
بدو داد ای دل شیدا بمانده
ز بود خویش ناپروا بمانده
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم
نداند قدر عشقت آب مانده
که او خود هست درسیلاب مانده
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان
ندیدی یوسف ای در خواب مانده
درون بحر در غرقاب مانده
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۰ - در عین ذات وصفات وقدرت و قوّت اسرار الهی فرماید
منم خورشید اندر آب مانده
درون بحر در سیلاب مانده
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۱ - سؤال کردن مرید از پیر در حقایق فرماید
عیان عقل بین اینجا بمانده
همی در شور و در غوغا بمانده
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۱۸ - وزیدن نسیم سحری بر زلیخا و نرگس خوابناکش را گشادن و از خیال شبانه غنچه وار خون به دل فرو خوردن و مهر بر لب نهادن
کنون دارم من بیخواب مانده
دلی از آتشت در تاب مانده
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۳۳ - بردن برادران یوسف را از پیش پدر و در راه هدایت خود چاه ضلالت کندن و وی را بی هیچ جنایت در چاه افکندن
چنان از تشنگی در تاب مانده
که نی رنگ اندر او نی آب مانده
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱۲ - عطار نیشابوری رَوَّحَ اللّهُ رَوْحَهُ
ترسم که هیچ عاشق پایان ره نداند
و آن ماه روی ما را رخ در حجاب مانده
در بحر عشق دُرّی است از چشمِ غیر پنهان
ما جمله غرق گشته و آن درّ، درآب مانده
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۴ - صید پریشان
چو چشم پاسبان، بیخواب مانده
چو گیسوی بتان، در تاب مانده