عطار » منطقالطیر » در نعت رسول » حکایت مادری که فرزندش در آب افتاد
رحمتی کن بر دل پرتاب ما
برکش از لطف و کرم در ز آب ما
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸
ماهِ درست را ببین کاو بشکست خواب ما
تافت ز چرخ هفتمین در وطن خراب ما
خواب ببر ز چشم ما چون ز تو روز گشت شب
آب مده به تشنگان عشق بس است آب ما
جملهی ره چکیده خون از سر تیغ عشق او
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵
تا کی بود ز راه خطا، پیچ و تاب ما
یارب کجاست هادی راه صواب ما
آتش زدیم و چون پر پروانه سوختیم
حرف خطا، به آب نرفت از کتاب ما
عالم ز کفر همچو دل شب سیاه شد
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۱
از سرشک تلخ خود باشد شراب ناب ما
چون زمین شور از خود می تراود آب ما
آبروی گوهر از گرد یتیمی می شویم
بحر را سازد غبارآلود اگر سیلاب ما
با کمال بی قراری دلنشین افتاده ایم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۲
شد بی صفا ز خاک سیه کاسه آب ما
آخر به رنگ ظرف برآمد شراب ما
از اشک تلخ ما کف خاکی نگشت سبز
نگرفت دست هیچ سبویی شراب ما
ما با خیال روی تو در خواب رفته ایم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۳
چون شعله سر مکش ز دل سینه تاب ما
کز سوز عشق، اشک ندارد کباب ما
از آفتاب تجربه گشتیم خامتر
نارس برآمد از سفر خم شراب ما
هیچ است هر چه هست به جز همت بلند
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۴
آماده است از دل پر خون شراب ما
در آتش است از جگر خود کباب ما
هر چند زیر تیغ حوادث نشسته ایم
چون جوهر آرمیده بود پیچ و تاب ما
ما از خیال یار پریخانه گشته ایم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۸
بیخودی فرش است در چشم و دل بی تاب ما
چون ره خوابیده بیداری ندارد خواب ما
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱
فهمیده چشم شوخ تو حال خراب ما
غوغای ناز تا چه کند با حجاب ما
از عشق خاکسار به جایی رسیده ایم
ماییم آسمان و دل است آفتاب ما
افسانه هرزه دردسر خویش می دهد
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸
ای محو رنگ و روی تو جان خراب ما
پروانه چراغ تو مرغ کباب ما
از سنگ سرمه زیر سر ماست بالشی
ای شوخ چشم آمده یی تا به خواب ما
موی سفید پخته کند حرص خام را
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳
پرکرده جرو لایتجزاکتاب ما
در انتظار نقطه کم است انتخاب ما
هردم زدن به وهم دگر غوطه میزنیم
توفان ندارد افت موج سراب ما
گردی دگر بلند نمیگردد از نفس
[...]
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶
شد عمرها که از نظر افتاده خواب ما
رنگ پریده می شکند آب و تاب ما
پیچیده است حلقهٔ زلفش بر آن میان
گویا ز ماه بسته کمر آفتاب ما
آمد رقیب و باده کشید و خبر کشید
[...]
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲
گردون مباد آن که بیایی به خواب ما
اول ربود خواب ز چشم پر آب ما
نه از رموز عشق همین آگه است دل
بس گنجها که هست نهان در خراب ما
یا سوی بزم ماست روان یا به سوی غیر
[...]
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۹۱ - تتمه حکایت پسر مهتر تاجر
بوق چبود طاعت و آداب ما
منبر و سجاده و محراب ما