عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » گفتگوی شیخ غوری با سنجر
دوستی و دشمنی ما را ببین
پای درنه خویش را رسوا ببین
همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹
بر کف ماه نیکوان جام چو آفتاب بین
نرگس نیم مست او گشته ز می خراب بین
می ز گلاب عارضش گشته چو گل به رنگ می
مجلس عاشقان او پر ز گل و گلاب بین
جام ز دیده ساختم اشک چو باده اندر او
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸۷
بگشای چشم مرحمت و حال ما ببین
بر جان من ز جور فراقت جفا ببین
حالم عظیم ناخوش و دردم ز غم به دل
هستی طبیب دل تو به دردم دوا ببین
معنی نداند آنکه کند عیب در غمم
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۸
نور او در دیدهٔ بینا ببین
آن یکی در هر یکی پیدا ببین
آبی از جام حبابی نوش کن
عین ما را هم به عین ما ببین
ای که می گوئی که آنجا بینمش
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۹
موج دریا را به عین ما ببین
آب را در موج و در دریا ببین
جامی از می پر ز می بستان بنوش
ذوق سرمستان بیا از ما ببین
آینه بردار و خود را می نگر
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳۹
قد بین و رخ ببین و لب جانفزا ببین
آن چشم مست و آن نگه دلربا ببین
اجزای حسن او همه یک یک نگاه کن
وانگه بیا و حال من مبتلا ببین
من زارتر ز صورت مجنونم از غمش
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیببندها » شمارهٔ ۱ : باز این چه شورش است که در خلق عالم است
کای مونس شکستهدلان، حال ما ببین
ما را غریب و بیکس و بیآشنا ببین
اولاد خویش را که شفیعان محشرند
در ورطهٔ عقوبت اهل جفا ببین
در خُلد، بر حجابِ دو کونْ آستین فشان
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۶۴
آن کف نظارگی، این از دو عالم می برد
در میان این دو یوسف فرق ای بینا ببین
گر ندیدی ترجمان رازهای غیب را
آن خط نازک رقم را گرد آن لبها ببین
در چنین وقتی که از خط صبح محشر می دمد
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۱۰
افشان خال بر رخ آن دلربا ببین
در روز اگر ستاره ندیدی بیا ببین
با غیر التفات نماید به رغم من
در مدعی نظر کن و در مدعا ببین
بیمار را چو پرسش بیمار رسم نیست
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۱۱
در انتهای کار خود از ابتدا ببین
زان پیشتر که خاک شوی زیر پا ببین
خودبین کجا، وصال حیات ابد کجا؟
آیینه را به سنگ زن آب بقا ببین
نتوان ز پشت آینه روی مراد دید
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۰۹
در لعل یار خنده دندان نما ببین
در روز اگر ستاره ندیدی بیا ببین
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۰
شور دریای حقایق ز آب چشم ما ببین
درّ و لعل خون دل درقعر این دریا به بین
دیده دریا سینه صحرا کردهام از فیض عشق
سوی من افکن نظر دریا ببین صحرا ببین
شورش دریا نه بینی تا نظر بر گل کنی
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳
دلها فتاده در پی آن دل ربا ببین
سلطان ز پیش و لشکرش اندر قفا ببین
شکر گدای آن لب شکرفشان نگر
عنبر غلام آن سر زلف دوتا ببین
بر خال چهره زلف کجش را نگون نگر
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - درتهنیت عید غدیر و منقبت حضرت امیر (ع)
خم غدیر پر زالهی شراب بین
وزاین شراب جان مخالف کباب بین
نی اندر این خم آیت نیل از صواب بین
برقبطیش زخون و بسبطی زآب بین
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل چهارم - ترکیببندها » شمارهٔ ۱ - شانزده بند عاشورایی
اکنون ز راه لطف، بیا حال ما ببین
ما را اسیر، در کف اهل جفا ببین
یکدم به کربلا ز نجف، رنجه کن قدم
ما را به صدهزار بلا مبتلا ببین
بر ما زنان بی کس و، طفلان خردسال
[...]
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۳ - فی جواب المحتشم علیه الرحمه
ای بانوی حجاز مرا بی نوا ببین
چون نی نوا کنان ز غم نینوا ببین
ای کعبۀ حیا بمنای وفا بیا
قربانیان خویش بکوی صفا ببین
نو رستگان خویش سراسر بریده سر
[...]