گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

نور او در دیدهٔ بینا ببین

آن یکی در هر یکی پیدا ببین

آبی از جام حبابی نوش کن

عین ما را هم به عین ما ببین

ای که می گوئی که آنجا بینمش

دیده را بگشا بیا اینجا ببین

بر لب دریاچه می گردی مدام

غرقهٔ دریا شو و دریا ببین

آینه گر صد ببینی ور هزار

در همه یکتای بی همتا ببین

در سرم سودای زلف او فتاد

حال این سودائی شیدا ببین

نعمت الله را اگر خواهی بیا

در خرابات مغان ما را ببین

 
 
 
عطار

دوستی و دشمنی ما را ببین

پای درنه خویش را رسوا ببین

شاه نعمت‌الله ولی

موج دریا را به عین ما ببین

آب را در موج و در دریا ببین

جامی از می پر ز می بستان بنوش

ذوق سرمستان بیا از ما ببین

آینه بردار و خود را می نگر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه