گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۲۹ - ایضاً له

 

خیز تا زار و گریه برگیریم

خوش بگرییم و یه در گیریم

نوحه های جگر خراسش کنیم

چون بپایان رسد ز سرگیریم

سرتابوت خواجه بازکنیم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

عراقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱

 

عشق ار به تو رخ عیان نماید

در آینهٔ جهان نماید

این آینه چهرهٔ حقیقت

هر دم به تو رایگان نماید

یک دایره فرض کن جهان را

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲

 

ساقی، بیار می، که فرو رفت آفتاب

بنمود تیره‌شب رخ خورشید مه نقاب

منگر بدان که روز فروشد، تو می بیار

کز آسمان جام برآید صد آفتاب

بنیاد عمر اگر چه خراب است، باک نیست

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - در مرثیهٔ بهاء الدین زکریا

 

چون ننالم؟ چرا نگریم زار؟

چون نمویم؟ که می‌نیابم یار

کارم از دست رفت و دست از کار

دیده بی‌نور ماند و دل بی‌یار

دل فگارم، چرا نگریم خون؟

[...]

عراقی
 

مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱

 

وقت آنست که گلبن تر و خندان گردد

گریه ابر همه زیور بستان گردد

شکل اوراق بر اشجار چو خنجر باشد

صورت غنچه سیراب چو پیکان گردد

قطره ای کابر درافشان به بحار افشاند

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲

 

از رخت لاله در نظر روید

وز غمت خار در جگر روید

قدت ار سایه بر زمین فکند

خشک و تر سرو غاتفر روید

ور فتد آب لعل تو بر خاک

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳

 

دل در برم نشانه تیر ملامت است

تن در بلا و جانم اسیر غرامت است

در عشق کام و ناز و ملامت به هم بود

ما را ز عشق بهره سراسر ملامت است

عشق آن بود که دل برد و قوت جان دهد

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴

 

وقت طرب رسید که مشاطه بهار

آراست نوعروس چمن را به صد نگار

گلگونه زد ز لاله رخ باغ و راغ را

وز سبزه وسمه کرد بر ابروی جویبار

جعد بنفشه را به بخوری نسیم داد

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵

 

دلم نهان شد و شد عافیت نهان از دل

هلاک جان من آمد دلم فغان از دل

به چین زلف تو در مدتیست تا گم شد

دهان تنگ توام می دهد نشان از دل

فروشد از پی تو دم به درد و رفت به غم

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶

 

چه افتری چه محال است این دروغ گفت

که شد فرشته عرشی و فرش خاکی جفت

هزار گنج معانی شد آشکار گر او

ز روی صورت در کنج خاک رخ بنهفت

ز منبع حکم الماس نطق دربارش

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷

 

گردیده بودی ماه را بر شاه خون بگریستی

بر تاج و تخت سرنگون چرخ نگون بگریستی

از حسرت جان و تنش وز درد و سوز و شیونش

گر زنده ماندی دشمنش از ما فزون بگریستی

گرداندی آن تاجور کآمد بدینسان از سفر

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۸

 

ای دل آسایش ازین کلبه احزان مطلب

گوهر خوشدلی از کیسه دوران مطلب

ناف آهو ز دم شرزه انجر منیوش

نوشدارو ز فم افعی ثعبان مطلب

اختر بیهده رو را ره و هنجار مپرس

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۹

 

ای که بر آینه از رخ صورت جان کرده‌ای

آب را از رخ محل صورت آسان کرده‌ای

خویشتن بینی مگر ای یار کاندر آینه

خویشتن‌بین گشته‌ای تا صورت جان کرده‌ای

چون نمی‌یارد کسی گل چیدن از رخسار تو

[...]

مجد همگر
 

سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۲۶ - ترکیب بند

 

در عهد تو ای نگار دلبند

بس عهد که بشکنند و سوگند

بر جان ضعیف آرزومند

زین بیش جفا و جور مپسند

من چون تو دگر ندیده‌ام خوب

[...]

سعدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - در آرزوی کعبه و زیارت مرقد رسول

 

هوس کعبه و آن منزل و آنجاست مرا

آرزوی حرم مکه و بطحاست مرا

در دل آهنگ حجازست و زهی یاری بخت

گر یک آهنگ درین پرده شود راست مرا

سرم از دایرهٔ صبر برون خواهد شد

[...]

اوحدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - وله ایضا

 

هر شبی تا به سحر زار بگریم ز غمت

اندکی خسبم و بسیار بگریم ز غمت

رحمت آری، اگر این گریه ببینی، لیکن

خفته باشی تو، چو بیدار بگریم ز غمت

خار خار گل رویت، چو به باغی بروم

[...]

اوحدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ١ - در تعریف بهار و مدح تاج الدین علی سربداری

 

باز فراش چمن یعنی نسیم نوبهار

بر چمن گسترده فرشی از پرند هفتکار

بر زمین گوئی که عکس آسمان افتاد باز

شد زمین چون آسمان در کسوت گوهر نگار

ز امتزاج خاک یابی باد را مشکین نفس

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ٢ - ترکیب بند خزانیه در مدح علاءالدین محمد وزیر

 

تا نسیم مهرگانرا زرگری آئین شدست

لعبتان باغ را زیور همه زرین شدست

نارون از برف همچون قبه کافور گشت

ابر از باران بسان گنج در آگین شدست

ابر چون کافور سوده میفشاند بر چمن

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ٣ - ترجیع بند تهنیت عید و مدح امیر توکال قتلغ

 

مه عید از افق چون گشت طالع

مکن اوقات خویش ای دوست ضایع

به نقد امروز عشرت کن که فردا

که داند تا چه خواهد گشت واقع

یقین می‌دان که سعد و نحس گیتی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - ایضاً له

 

تا ابروی تو بدلربائی

انگشت نمای چون هلال است

دارد ز جمال تو خجالت

خورشید که مظهر جمالست

ای از تو جهان حسن آباد

[...]

ابن یمین
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۲۳