گنجور

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۲۱ - تجدید مطلع

 

الا، نطقم نطاق شعر بست اکنون چو جوزایی

که طالع شد زشرق طبع هر شعری چو شعرایی

تویی آن کنز مخفی در ازل ای خسرو خوبان

تویی «احبت» را، معنی و بل معنای معنایی

چگویم من مگر گویم تویی آدم تویی خاتم

[...]

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۲۲ - در مدح حضرت سجّاد (ع)

 

به هر دیار که زد عشق خیمه ی اجلال

برای امن و سلامت دگر نماند مجال

امیر عشق به هر کشوری که رو آرد

بلا، مقدمة الجیش او بود لازال

به هر کجا که تجلّی نمود جلوه ی عشق

[...]

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۲۳ - در مدح حضرت موسی بن جعفر (ع)

 

عاشق آن باشد که چون سودا کند یکجا کند

هر دو عالم با سر یک موی او سودا کند

از برای سوختن پروانه سان پر، وا کند

نی ز سر در راه جانان نی ز جان پروا کند

در خَم چوگان حکم دوست گردد همچو گوی

[...]

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۲۴ - تجدید مطلع

 

همچو احمد سیر در قوسین و اوادنی کند

کنج زندان را «فسبحان الذی اسری» کند

قامت موزون او سروی زباغ «فاستقم»

تا ابد نشو و نما در سایه اش طوبی کند

هرکجا او را، مکان آنجاست رشک لامکان

[...]

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۲۵ - در مدح ثامن الائمه حضرت رضا (ع)

 

جمال آن پری بی پرده تا از پرده پیدا شد

مرا، راز نهان از پرده ی جان آشکارا شد

به سودای سر زلفش دلم سرگرم سودا شد

شدم تا با خبر یکسر دل و دینم به یغما شد

ز آشوب سر زلفش نه من تنها پریشانم

[...]

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۲۶ - تجدید مطلع

 

شهنشاهی که مرآت مثال الله علیا شد

جمال ایزدی از نور روی او هویدا شد

به ممکن غیر ممکن بود دیدن ذات واجب را

چو آن شه جلوه گر شد در جهان حلّ معمّا شد

صفات ایزدی یکسر، به ذاتش مدغم و مضمر

[...]

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۲۷ - در منقبت حضرت رضا (ع) و اظهار اشتیاق زیارت آن بزرگوار

 

ای صبا سوی خراسان از نجف می کن گذار

بوسه زن بر خاک آن سامان به عجز و اِنکسار

پس برآن خاک مقدّس سجده کن با صد نیاز

نِه جبین را، بر زمین با ذلّ و ضعف و افتقار

نزد آن سلطان خوبان از «وفایی» عرضه کن

[...]

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۲۸ - در مدح حضرت رضا (ع) و تقاضای صله

 

ای منبع فتوّت و ای معدن کرم

بادا، سلام حق به جناب تو دمبدم

وز من به قدر رحمت حق هر دمی سلام

بر آستان اقدست ای قاعد امم

یا پرتوی زنور جمالت به من بتاب

[...]

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۲۹ - در مدح حضرت رضا (ع)

 

ای خاک طوس چشم مرا، توتیا تویی

ماییم دردمند و سراسر، دوا تویی

داری دمِ مسیح تو ای خاک مشگبو

یا نکهت بهشت که دارالشفا تویی

ای خاک طوس چون تو مقام رضا شدی

[...]

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۳۰ - تجدید مطلع

 

ای آنکه در طریق هدی رهنما تویی

بر جنّ و انس رهبر و میر هدی تویی

گر خوانمت خدا نه خدایی ولی خدا

چندان نموده در تو تجلّی که ها تویی

هم مظهر خدایی و هم مُظهر خدا

[...]

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۳۲ - تجدید مطلع

 

چو گشت رایت دارای روزگار عیان

سپاه ظلمت شب منهزم شد از میدان

مگر تو گفتی شد نور مهدوی ظاهر

مگر تو گفتی شد رجعت امام زمان

ولیّ حضرت داور، وصیّ پیغمبر

[...]

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۳۳ - در مدح حضرت زینب سلام الله علیها

 

نمی دانم چه بر سر خامه ی عنبر فشان دارد

که خواهد سرّی از اسرار پنهانی عیان دارد

به مدح دختر زهرا مگر خواهد سخن گوید

که با نغمات منصوری اناالحق بر زبان دارد

به آهنگ حسینی مدح بانوی حجازی را

[...]

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۳۴ - در مدح حضرت ابوالفضل (ع)

 

امید راستی از چرخ کجمدار مدار

به راستان بود از کین به کجرویش مدار

به کینه بسته کمر از مجرّه تنگ همی

پی شکستن دلها جریست این جرّار

نمی توان به زمین پای را نهاد از بیم

[...]

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۳۵ - تجدید مطلع

 

شها تو ماهی و مهرت به دل گرفته قرار

به بندگیّ تو دارم من از ازل اقرار

تویی که ماه بنی هاشمت همی خوانند

در آسمان نکویی و در سپهر وقار

تو آفتاب حجازی و ماه کنعانت

[...]

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۳۶ - تجدید مطلع دوم

 

سمند کین چو بتازی به رزم حیدروار

زمین به چرخ برین برشود بسان غبار

تو مظهری اسدالله را، به عرصه ی جنگ

بسی چو مرحب و عمرت بود کمینه شکار

تو شبل شیر خدایی ز صولتت گرگان

[...]

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۳۷ - در شهادت حضرت ابوالفضل (ع)

 

طبعم به هر ترانه نوای دگر زند

عشّاق وار، برصف خوف و خطر زند

گاهی هوای ملک عراقش گهی حجاز

گاهی قدم به خاور وگه باختر زند

با، هر مخالف است مؤالف به راستی

[...]

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۳۸ - تجدید مطلع دوم

 

عبّاس اگر که دست به شمشیر بر زند

یکباره شعله بر همه ی خشک و تر زند

از تیغ آبدارش گر، یک شراره یی

گردد عیان به خرمن هستی شرر زند

از قتل خود خبر نشود تا به روز حشر

[...]

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۳۹ - در مدح و منقبت و ذکر شهادت حضرت علی اکبر (ع)

 

طبع شرر فشانم ار شعله ی آذر آورد

بلبل نطقم از کجا طبع سمندر آورد

بلبل آن گلم که پیوسته زبوی سنبلش

باغ بهشت را خداوند معطّر آورد

آنکه خدای اکبرش خلق نموده تا مگر

[...]

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۴۰ - تجدید مطلع

 

خواهد اگر، به جلوه آن روی منوّر آورد

آینه ی جمال خورشید مکدّر آورد

جز رخ و زلف و قامت معتدلش در این جهان

کس نشنیده سرو را، سنبل و گل بر آورد

برگذرد، به هر زمین با قد و قامتی چنین

[...]

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۴۱ - در شهادت حضرت علی اکبر (ع)

 

باز این سرِ سودایی ام با عشق همسر آمده

شور جوانی را نگر پیرانه بر سر آمده

شد آفتابی ناگهان تابان مرا، در کاخ جان

مهرومهی در دل مرا چون سکّه بر زر آمده

ماهی که مهر آسمان از عکس رویش زر فشان

[...]

وفایی شوشتری
 
 
۱
۷۰۳
۷۰۴
۷۰۵
۷۰۶
۷۰۷
۷۷۰