گنجور

 
وفایی شوشتری

ای خاک طوس چشم مرا، توتیا تویی

ماییم دردمند و سراسر، دوا تویی

داری دمِ مسیح تو ای خاک مشگبو

یا نکهت بهشت که دارالشفا تویی

ای خاک طوس چون تو مقام رضا شدی

برتر هزار پایه زعرش علا تویی

ای خاک طوس درد دلم را تویی علاج

بر دردها، طبیب و به غمها دوا تویی

ای ارض طوس خاک تو گوگرد احمرست

قلب وجود ما همه را، کیمیا تویی

ای خاک طوس رتبه ات این بس که از شرف

مهد امان و مشهد شاه رضا تویی

شاهنشهی که سلسله ی انبیا تمام

گویندش ای فدای تو چون مقتدا تویی

شاها، زبان خامه به مدح تو قاصر است

لیک اینقدر بس است که دست خدا تویی

ای دست کردگار، که چون جدّ تاجدار

در کارهای مشکله مشکل گشا تویی

ای کشتی نجات ندانم ترا، صفات

دانم به بحر علم خدا، ناخدا تویی

جبریل طبع باز، زعرش خیال من

آورده مطلعی که از آن مدّعا تویی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode