گنجور

خواجه عبدالله انصاری » مواعظ » موعظهٔ دوازدهم - در امر به اوصاف حمیده و منع از اوصاف ناپسندیده

 

اندر ره حق تصرف آغاز مکن

چشم بد خود به عیب کس باز مکن

سر دل هر بنده خدا می داند

خود را تو در این میانه انباز مکن

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » مواعظ » موعظهٔ دوازدهم - در امر به اوصاف حمیده و منع از اوصاف ناپسندیده

 

عیبست بزرگ برکشیدن خود را

از جمله خلق برگزیدن خود را

از مردمک دیده بباید آموخت

دیدن همه کس را و ندیدن خود را

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » مواعظ » موعظهٔ دوازدهم - در امر به اوصاف حمیده و منع از اوصاف ناپسندیده

 

یارب دل پاک وجان آگاهم ده

آه شب و گریه سحر گاهم ده

در راه خود اول ز خودم بیخود کن

بیخود چو شدم ز خود بخود راهم ده

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » مخاطبات » مخاطبهٔ اول - در تقریب و ترغیب بارتکاب سعادات اخروی و تبعد و اجتناب از مطالب دنیوی

 

بر درگه او ز گنج و گوهر مطلب

از دوست بغیر دوست دیگر مطلب

بر دولت دنیوی بقانیست ترا

جز دولت اخروی از این در مطلب

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » مخاطبات » مخاطبهٔ سوم - در ذکر مراتب درویشی و عاقبت اندیشی و بیاد حقیقت بیخودی و اختیار بی خویشی

 

خواهی که سخن ز جان آگه شنوی

اسرار نهانی شهنشه شنوی

گم گرد ز خویش تا که از هستی خویش

بی خود همگی انی اناالله شنوی

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » مخاطبات » مخاطبهٔ چهارم - در ذکر مراتب نیکوئی وصفت دلنوازی و بیان منزلت دل و بوسیله او جستن چاره سازی

 

در راه خدا دو کعبه آمد منزل

یک کعبه صورتست و یک کعبه دل

تا بتوانی زیارت دلها کن

بهتر ز هزار کعبه باشد یک دل

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » مخاطبات » مخاطبهٔ پنجم - در بیان فضیلت عشق و درجه عاشق صادق و معشوق حقیقی

 

مقصود دل و مراد جانی عشق است

سرمایه عمر و زندگانی عشق است

آن عشق بود کز بقا یافت خضر

یعنی که حیات جاودانی عشق است

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » مخاطبات » مخاطبهٔ ششم - در بیان توحید حق و کیفیت محب محقق و اخلاص مطلق و صدق موثق

 

توحید به عرف عارف صاحب سیر

تخلیص دل از توجه اوست به غیر

رمزی ز مقامات نهایات طیور

گفتم به تو گر فهم کنی منطق طیر

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » مخاطبات » مخاطبهٔ ششم - در بیان توحید حق و کیفیت محب محقق و اخلاص مطلق و صدق موثق

 

مرد ره حق سخن محقق گوید

از هر که جز اوست ترک مطلق گوید

در راه حقش اگر دو صد پاره کنند

هر پاره از او دو صد انالحق گوید

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » مخاطبات » مخاطبهٔ هفتم - در ذکر سلوک و آداب عارف و بیان وظایف ارباب معارف

 

این مرتبه را بلند و پستی نبود

خود بینی و خویشتن پرستی نبود

در هر قدمش زینست بینی اثری

جائی برسی که نام هستی نبود

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » مخاطبات » مخاطبهٔ هشتم - در مراتب دین و اسلام و ایمان و صفت پرهیزگاری و شریعت و فضیلت آن

 

سرمایه طاعت الهی دین است

داروی درون پرگناهی دین است

پیرایه فقیر و پادشاهی دین است

القصه ره نجات خواهی دین است

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » مخاطبات » مخاطبهٔ دهم - در ذکر طاعت و معرفت ربانی و بصبر و شکیبائی اقتباس عنایت یزدانی

 

گرنیکی خویشتن بدل میخواهی

ور خیر جزای هر عمل می خواهی

در طاعت حق بکوش و با صبر بساز

گر فیض جمال لم یزل می خواهی

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » مخاطبات » مخاطبهٔ یازدهم - در توصیف ذمیمه دنیا و طریقه غیر مستقیمه آن بی بقا و ترک لذات آن علی العمیاو بیزاری از او و مافیها

 

بر توسن دهر اگر سواری هی زن

رام ار نشود فرود آی و پی زن

هر چند بهر دو دست داری سر او

بگذار ز دست و پشت پا بروی زن

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » مخاطبات » مخاطبهٔ دوازدهم - در هدایت به کار آخرت و دلالت براه دین و اشاره باقامت امر قیامت علی الیقین

 

اینجا چو رسی متاع دل کن به گرو

هر چیز که رودهد به جانش به گرو

مردانه ز جان بگذر و بی سر می رو

کاینجا دو هزار جان نیرزد بدوجو

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۲

 

چشمی دارم همه پراز صورت دوست

با دیده مرا خوشست تا دوست در اوست

از دیده و دوست فرق کردن نه نکوست

یا اوست بجای دیده یا دیده خود اوست

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۳

 

جز خدمت روی تو ندارم هوسی

من بی تو نخواهم که برآرم نفسی

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۵

 

گفتم چو دلم با تو قرین خواهد بود

مستوجب شکر و آفرین خواهد بود

بالله که گمان نبردم ای جان جهان

کامید مرا نتیجه این خواهد بود

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۷

 

دیدیم نهان گیتی و اصل جهان

از علت و عار برگذشتیم آسان

آن نور سینه زلانقط برتر دان

زان نیز گذشتیم نه این ماند و نه آن

خواجه عبدالله انصاری
 
 
۱
۳۱
۳۲
۳۳
۳۴
۳۵
۷۷۰