گنجور

 
خواجه عبدالله انصاری

ای عزیز نیت بخیر باید کرد و قطع تعلق از غیر که وقت تنگست و شتاب عمر بیدرنگ

راهی بغایت خطیر و باریک است و منزلی به نهایت تنگ و تاریک درش به قفل انقطاع دربند و کلید آن قفل بر طاق بلند، بدایت او بعدم معروف و معلوم و نهایت او به فنا موصوف و موسوم در این ره بی توشه خیر قدم پیش نتوان نهاد و هیچ گامی از اندازه بیش، در دست جز عصای توکل نباید و در پای جز موزه تأمل نشاید این راه را بدقت باید پیمود و از کمینگاه این منزل باخبر باید بود، همیشه مرکب همت بزین باید داشت و تن در کوشش و جهد بر سلامتی باید گماشت که این راهی است دور و دراز و گذر گاهی است پرنشیب و فراز گرگان این صحرا شیر شکارند و نهنگان این دریا آدمی خواراند این راه را بی پا و سر باید پیمود و این راز را بی زبان و گوش باید گفت و شنود

اینجا چو رسی متاع دل کن به گرو

هر چیز که رودهد به جانش به گرو

مردانه ز جان بگذر و بی سر می رو

کاینجا دو هزار جان نیرزد بدوجو