گنجور

 
خواجه عبدالله انصاری

ای عزیز خوش راهیست آنچه از ماه تابماهی است و دانه او معرفت الهی است لاجرم بر همه واجبست که با ستسعاد غیرت نفس خود را ارشاد کند و باستمداد جرأت همت استعداد کند و تخم معرفت و عبادت حق بر زمین دل پا شد و از اهتمام اولمحه ئی خالی نباشد و به نیت خشنودی حقتعالی در طاعت او بکوشد تا جرعه قبول بمدعا بنوشد در سری که درد نیست سفچه به ازاو و کفی که در او جود نیست کفچه به از او

حقتعالی به خطاب مستطاب خود می فرماید که آفریدم تا کار سازم خوانند میرانیدم تا بی نیازم دانند هر کرا در وجود آوردم از بهر سجود آوردم که هر که سجده حق بجا آورد گوی سعادت از میدان رباید و هر که با و تکبر نماید در غضب و تجبر بر خود گشاید

پس مقبل آنستکه معبود خود را به واجبی بشناسد و به لطف او نازد و از غضب او هراسد و مدبر آنست که روی ارادت از قبله او بگرداند و نفس پر شناعت خود را دریابد پس در طاعت او صبر باید کرد و آنچه از عبادت فوت شده جبر باید کرد تا غم و محنت دنیا بسرآید و نهال عنایت ازلی به برآید و سعادت وبخت سرمدی بردرآید

گرنیکی خویشتن بدل میخواهی

ور خیر جزای هر عمل می خواهی

در طاعت حق بکوش و با صبر بساز

گر فیض جمال لم یزل می خواهی