گنجور

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳۷

 

کسی را که بد مست باشد، قفا

چنان کن به سیلی که نیلی بود

که پیران هشیار دل گفته‌اند

که درمان بدمست سیلی بود

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳۸ - اجازت خواهد

 

ای شاه ز نقدها که باشد

در کیسهٔ صبح و شام موجود

در کیسهٔ عمر انوری نیست

الا نفسی سه چار معدود

وان نیز به بند و مهر او نیست

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳۹

 

هر که زی خویشتن گران آید

به بر دیگران گران نبود

وانکه گوید که من سبک‌روحم

زو گرانتر درین جهان نبود

از سبک روح راحت افزاید

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۰

 

گفتم ترا مدیح دریغا مدیح من

خود کرده‌ام ندارد باکرد خویش سود

چون احتلام بود مرا مدح گفتنت

بیدار گشتم آب نه درجای خویش بود

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۱ - در وصف بنا و مدح میر عمید

 

کرد عالی بنای این مجدود

اختر سعد و طالع مسعود

از برای نزول میر عمید

صدر دنیا ضیاء دین مودود

آنکه حکمش دهد ز روی نفاذ

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۲ - از کسی درخواست پنبه کند

 

زهی صاحب ملک پرور که گیتی

سخای ترا چرخ یک روزه آید

زلعل نگین تو درحکم مطلق

همی لرزه در چرخ پیروزه آید

چو وهم تو در سیر برهان نماید

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۳ - برای درآمدن به خانهٔ اکفی الکفاة بار خواهد

 

ای خداوندی که از ایام اگر خواهی بیابی

جز نظیر خویش دیگر هرچت از خاطر برآید

تاد اگر خاک سم اسبت به دوزخ برفشاند

تا ابد از آتش او فعل آب کوثر آید

کمترین بندگانت انوری بر در به پایست

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۴ - شراب خواهد

 

شاهدی دارم ای بزرگ چنانک

چاکرش آفتاب می‌باید

تا دلم تل سیم او بیند

یک جهان زر ناب می‌باید

نشود راست تا بود هشیار

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۵ - حضور دوستی را خواهد

 

جاییست نشسته چاکر تو

جایی که درو طرب افزاید

با مطربه‌ای چو ماه تابان

چنگی تر و خوش همی سراید

اسباب نشاط جمله داریم

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۶ - در تقاضای انعامی که حواله شد و نیافت فرماید

 

مفتی شرع کرم عاقلهٔ ملت جود

آنکه از مادر احرار چنو کم زاید

فتوی بنده چو از روی کرم برخواند

حکم فتوی بکند مشکل آن بگشاید

خواجه‌ای بندهٔ خود را نه به تکلیف سؤال

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۷ - در قضا و قدر

 

خدای کار چو بر بنده‌ای فرو بندد

به هرچه دست زند رنج دل بیفزاید

وگر به طبع شود زود نزد همچو خودی

ز بهر چیزی خوار و نژند باز آید

چو اعتقاد کند کز کسش نباید چیز

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۸ - حکیم رنجور بود و دوستی او را عیادت نکرد در شکایت و طلب حضور او گوید

 

ای بدیع‌الزمان بیا و ببین

که ز بدعت جهان چه می‌زاید

دوستان را به رنج بگذاری

تا فلکشان به غم بفرساید

من بدین دوستی شدم راضی

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۹ - اذن دخول به مجلس صاحب خواهد

 

ای خاک درت سرمه شده چشم ولی را

از بسکه کف پای تو بر خاک در آید

بر درگه تو بند به پایست به خدمت

دستوری او چیست رود یا که درآید

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵۰ - مخدوم به حکیم جام شرابی بخشیده در شکر آن و طلب شراب گوید

 

ای به جود و به قدر بر ز فلک

گر سجودت برد فلک شاید

دست جودت جهان همی بخشد

پای قدرت فلک همی ساید

فلکت پشت پای از آن بوسد

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵۱ - در هجو شخصی که به علی مهتاب مشهور بود

 

طبع مهتاب را دو خاصیت است

که ببندد بدان و بگشاید

به یکی جان چو جور بخراشد

به دگر دل چو عدل بزداید

ماهتابیست این علی مهتاب

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵۲ - شراب خواهد

 

ای بزرگی که رای روشن تو

همه کار صواب فرماید

هر سؤالی که در زمانه کنند

جودت آنرا جواب فرماید

کهتران را چو مهتران به کرم

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵۳

 

بر کار جهان دل منه ایرا که نشاید

کین خوبی و ناخوبی هم دیر نپاید

چندان که بگفتم مهل کاخر روزی

آن سیم سیه گردد و آن حلقه بساید

پندم نپذیرفتی و خوکی شدی آخر

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵۴ - در مرثیه

 

در مرثیهٔ موئیدالدین

هرکس اثری همی نماید

گفتم که تشبهی کنم نیز

باشد که تسلیی فزاید

لیکن پس از آن جهان معنی

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵۵ - در مفارقت

 

خدایگانا نزدیک شد که صبح ظفر

زظل گوهر چترت شود سیاه وسفید

ایا وجود ترا فیض جود واهب کل

به عمر ملک سلیمان و نوح داده نوید

تویی که سایه عدلت چنان بسیط شده

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵۶

 

صاحبا سقطهٔ مبارک تو

نه ز آسیب حادثات رسید

دوش این واقعه چو حادث شد

منهیی زاسمان به بنده دوید

ماجرایی از آن حکایت کرد

[...]

انوری
 
 
۱
۴۲
۴۳
۴۴
۴۵
۴۶
۴۰۰