ای شاه ز نقدها که باشد
در کیسهٔ صبح و شام موجود
در کیسهٔ عمر انوری نیست
الا نفسی سه چار معدود
وان نیز به بند و مهر او نیست
تا خرج کند چو نقد معهود
گیرم که یکی دو زان بدزدد
تا رای فلک رسد به مقصود
نی دست تصرفش ببرند
وین عاقبتی بود نه محمود
آنگه چه زند چو دست نبود
در دامن جست و جوی معبود
دانی که چو حال بنده این است
ای عنصر عدل و رحمت و جود
شب خوش بادیش کن به کلی
نه شاعر و شعر هست مفقود
ای تا به ابد شب تمنیت
آبستن روزهای مسعود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به اهمیت زمان و عمر انسان اشاره میکند و میگوید که عمر محدود و ارزشمند است، بهویژه در مقایسه با داراییهایی که در طول روز بهدست میآید. او میگوید که زندگی انسان مانند کیسهای است که تنها چند نفس در آن موجود است و تا زمانی که در بند و مهر خداوند نباشد، نمیتواند از آن استفاده کند. اگر کسی بخواهد آن را به سرقت برد، در واقع به ضرر خود و خودخواهی خود میزند. شاعر از عدالت و رحمت الهی سخن میگوید و در پایان آرزوی شبی خوش و توأم با برکت و روزهایی خوش برای خود و دیگران دارد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، از آنچه در گنجینه یا کیسهٔ صبح و شب موجود است، چه چیزی ارزشمندتر است؟
هوش مصنوعی: در طول زندگی، آنچه که بهعنوان دارایی و ثروت در اختیار داریم، تنها چند نفس محدود هستند.
هوش مصنوعی: او نیز به خاطر محبت و وابستگیاش نیست که هر چه را دارد، مثل پولی که همیشه همراه است، خرج کند.
هوش مصنوعی: بگذارید فرض کنیم که یکی یا دو نفر از ما دزدیده شدهاند، اما این دزدیده شدن تنها به خاطر این است که سرنوشت یا تقدیر به هدف خود برسد.
هوش مصنوعی: هر کسی که دستش از تصرف و کنترل جدا شود، در نهایت به این سرنوشت دچار میشود که نتیجهای نیست که مورد پسند باشد.
هوش مصنوعی: زمانی که دست در دامن جستوجوی پروردگار نباشد، چه چیزی میتواند انجام گیرد؟
هوش مصنوعی: آیا میدانی که حال و روز این بنده چگونه است، ای مظهر عدالت، رحمت و سخاوت؟
هوش مصنوعی: شبی را به خوشی و آرامش سپری کن، چرا که دیگر نه شاعری وجود دارد و نه شعری برای غمگینی.
هوش مصنوعی: ای تو که تا همیشه در دل شب آرزویت، روزهای خوش و پربرکت را در پیش داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون حرز توام حمایل آمود
سرهنگی دیو کی کند سود
عشق از پس پرده روی بنمود
کردم چو نگاه، روی من بود
پیش رخ خویش سجده کردم
آن لحظه که او جمال بنمود
خود را به کنار در کشیدم
[...]
دیر آمدهای سفر مکن زود
ای مایه هر مراد و هر سود
ای ز آتش عزم رفتن تو
از بینیها برآمده دود
هر عود تلف شود ز آتش
[...]
هرلحظه به سر درآیدم دود
فریاد و جزع نمیکند سود
چون سعد فلک سعادت اندود
یعنی که محمد ابن مسعود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.