گنجور

 
انوری

ای شاه ز نقدها که باشد

در کیسهٔ صبح و شام موجود

در کیسهٔ عمر انوری نیست

الا نفسی سه چار معدود

وان نیز به بند و مهر او نیست

تا خرج کند چو نقد معهود

گیرم که یکی دو زان بدزدد

تا رای فلک رسد به مقصود

نی دست تصرفش ببرند

وین عاقبتی بود نه محمود

آنگه چه زند چو دست نبود

در دامن جست و جوی معبود

دانی که چو حال بنده این است

ای عنصر عدل و رحمت و جود

شب خوش بادیش کن به کلی

نه شاعر و شعر هست مفقود

ای تا به ابد شب تمنیت

آبستن روزهای مسعود

 
 
 
عراقی

عشق از پس پرده روی بنمود

کردم چو نگاه، روی من بود

پیش رخ خویش سجده کردم

آن لحظه که او جمال بنمود

خود را به کنار در کشیدم

[...]

مولانا

دیر آمده‌ای سفر مکن زود

ای مایه هر مراد و هر سود

ای ز آتش عزم رفتن تو

از بینی‌ها برآمده دود

هر عود تلف شود ز آتش

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

هرلحظه به سر درآیدم دود

فریاد و جزع نمی‌کند سود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه