پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۱۰ - کارگاه حریر
به کرم پیله شنیدم که طعنه زد حلزون
که کار کردن بیمزد، عمر باختن است
پی هلاک خود، ای بیخبر، چه میکوشی
هر آنچه ریشتهای، عاقبت ترا کفن است
بدست جهل، به بنیاد خویش تیشه زدن
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۱۱ - کاروان چمن
گفت با صیدِ قفس، مرغ چمن
که: گل و میوه، خوش و تازه رس است
بگشای این قفس و بیرون آی
که نه در باغ و نه در سبزه، کس است
گفت: با شبرو گیتی چکنم
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۱۵ - کمان قضا
موشکی را به مهر، مادر گفت
که بسی گیر و دار، در ره ماست
سوی انبار، چشم بسته مرو
که نهان، فتنهها به پیش و قفاست
تله و دام و بند بسیار است
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۱۶ - کوته نظر
شمع بگریست گه سوز و گداز
کاز چه پروانه ز من بیخبر است
بسوی من نگذشت، آنکه همی
سوی هر برزن و کویش گذر است
بسرش، فکر دو صد سودا بود
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۱۷ - کودک آرزومند
دی، مرغکی بمادر خود گفت، تا بچند
مانیم ما همیشه بتاریک خانهای
من عمر خویش، چون تو نخواهم تباه کرد
در سعی و رنج ساختن آشیانهای
آید مرا چو نوبت پرواز، بر پرم
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۱۸ - کوه و کاه
بچشم عجب، سوی کاه کرد کوه نگاه
بخنده گفت، که کار تو شد ز جهل، تباه
ز هر نسیم بلرزی، ز هر نفس بپری
همیشه، روی تو زرد است و روزگار، سیاه
مرا بچرخ برافراشت بردباری، سر
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۱۹ - کیفر بی هنر
بخویش، هیمه گه سوختن بزاری گفت
که ای دریغ، مرا ریشه سوخت زین آذر
همیشه سر بفلک داشتیم در بستان
کنون چه رفت که ما را نه ساق ماند و نه سر
خوش آنزمان که مرا نیز بود جایگهی
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - گرگ و سگ
پیام داد سگ گله را، شبی گرگی
که صبحدم بره بفرست، میهمان دارم
مرا به خشم میاور، که گرگ، بدخشم است
درون تیره و دندان خون فشان دارم
جواب داد، مرا با تو آشنائی نیست
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۴ - گریهٔ بی سود
باغبانی، قطرهای بر برگ گل
دید و گفت این چهره جای اشک نیست
گفت، من خندیدهام تا زادهام
دوش، بر خندیدنم بلبل گریست
من، همی خندم برسم روزگار
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۶ - گل بی عیب
بلبلی گفت سحر با گل سرخ
کاینهمه خار به گرد تو چراست
گل خشبوی و نکوئی چو ترا
همنشین بودن با خار، خطاست
هر که پیوند تو جوید، خوار است
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۸ - گل پنهان
نهفت چهره گلی زیر برگ و بلبل گفت
مپوش روی، بروی تو شادمان شدهایم
مسوز زاتش هجران، هزار دستان را
بکوی عشق تو عمری است داستان شدهایم
جواب داد، کازین گوشهگیری و پرهیز
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۲ - گل و خاک
صبحدم، تازه گلی خودبین گفت
کاز چه خاک سیهم در پهلوست
خاک خندید که منظوری هست
خیره با هم ننشستیم، ای دوست
مقصد این ره ناپیدا را
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۵ - گنج ایمن
نهاد کودک خردی بسر، ز گل تاجی
بخنده گفت، شهان را چنین کلاهی نیست
چو سرخ جامهٔ من، هیچ طفل جامه نداشت
بسی مقایسه کردیم و اشتباهی نیست
خلیقه گفت که استاد یافت بهبودی
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۷ - گوهر اشک
آن نشنیدید که یک قطره اشک
صبحدم از چشم یتیمی چکید
برد بسی رنج نشیب و فراز
گاه در افتاد و زمانی دوید
گاه درخشید و گهی تیره ماند
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۰ - مادر دوراندیش
با مرغکان خویش، چنین گفت ماکیان
کای کودکان خرد، گه کارکردن است
روزی طلب کنید، که هر مرغ خرد را
اول وظیفه، رسم و ره دانه چیدن است
بی رنج نوک و پا، نتوان چینه جست و خورد
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۲ - مست و هشیار
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت: ای دوست! این پیراهن است، افسار نیست!
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۴ - مناظره
شنیدهاید میان دو قطره خون چه گذشت
گه مناظره، یک روز بر سر گذری
یکی بگفت به آن دیگری، تو خون کهای
من اوفتادهام اینجا، ز دست تاجوری
بگفت، من بچکیدم ز پای خارکنی
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۵ - مور و مار
با مور گفت مار، سحرگه بمرغزار
کاز ضعف و بیخودی، تو چنین خردی و نزار
همچون تو، ناتوان نشنیدم بهیچ جا
هر چند دیدهام چو تو جنبندگان هزار
غافل چرا روی، که کشندت چو غافلان
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۸ - ناتوان
جوانی چنین گفت روزی به پیری
که چون است با پیریت زندگانی
بگفت اندرین نامه حرفی است مبهم
که معنیش جز وقت پیری ندانی
تو، به کز توانائی خویش گوئی
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۹ - نامه به نوشیروان
بزرگمهر، به نوشینروان نوشت که خلق
ز شاه، خواهش امنیت و رفاه کنند
شهان اگر که به تعمیر مملکت کوشند
چه حاجت است که تعمیر بارگاه کنند
چرا کنند کم از دسترنج مسکینان
[...]