پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷۶ - سپید و سیاه
کبوتری، سحر اندر هوای پروازی
ببام لانه بیاراست پر، ولی نپرید
رسید بر پرش از دور، ناوکی جانسوز
مبرهن است کازان طعنه بر دلش چه رسید
شکسته شد پر و بالی، نزار گشت تنی
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷۸ - سرنوشت
به جغذ گفت شبانگاه طوطی از سر خشم
که چند بایدت اینگونه زیست سرگردان
چرا ز گوشهٔ عزلت، برون نمیئی
چه اوفتاده که از خلق میشوی پنهان
کسی به جز تو، نبستست چشم روشن بین
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷۹ - سرود خارکن
به صحرا، سرود اینچنین خارکن
که از کندن خار، کس خوار نیست
جوانی و تدبیر و نیروت هست
به دست تو، این کارها کار نیست
به بیداری و هوشیاری گرای
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸۰ - سر و سنگ
نهان کرد دیوانه در جیب، سنگی
یکی را بسر کوفت، روزی بمعبر
شد از رنج رنجور و از درد نالان
بپیچید و گردید چون مار چنبر
دویدند جمعی پی دادخواهی
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸۳ - سیه روی
بکنج مطبخ تاریک، تابه گفت به دیگ
که از ملال نمردی، چه خیره سر بودی
ز دوده، پشت تو مانند قیر گشته سیاه
ز عیب خویش، تو مسکین چه بیخبر بودی
همی به تیرگی خود فزودی از پستی
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸۴ - شاهد و شمع
شاهدی گفت بشمعی کامشب
در و دیوار، مزین کردم
دیشب از شوق، نخفتم یکدم
دوختم جامه و بر تن کردم
دو سه گوهر ز گلوبندم ریخت
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸۷ - شرط نیکنامی
نیکنامی نباشد، از ره عجب
خنگ آز و هوس همی راندن
روز دعوی، چو طبل بانگ زدن
وقت کوشش، ز کار واماندن
خستگان را ز طعنه، جان خستن
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸۸ - شکایت پیرزن
روز شکار، پیرزنی با قباد گفت
کاز آتش فساد تو، جز دود و آه نیست
روزی بیا به کلبهٔ ما از ره شکار
تحقیق حال گوشهنشینان گناه نیست
هنگام چاشت، سفرهٔ بی نان ما ببین
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸۹ - شکسته
با بنفشه، لاله گفت ای بیخبر
طرف گلشن را منظم کردهاند
از برای جلوه، گلهای چمن
رنگ را با بوی توام کردهاند
اندرین بزم طرب، گوئی ترا
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۲ - صاعقهٔ ما، ستم اغنیاست
برزگری پند به فرزند داد
کای پسر، این پیشه پس از من تراست
مدت ما جمله به محنت گذشت
نوبت خون خوردن و رنج شماست
کشت کن آنجا که نسیم و نمی است
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۳ - صاف و دُرد
غنچهای گفت به پژمرده گلی
که ز اَیّام، دلت زود آزرد
آب، افزون و بزرگست فضا
ز چه رو، کاستی و گشتی خُرد
زینهمه سبزه و گل، جز تو کسی
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۵ - طفل یتیم
کودکی کوزهای شکست و گریست
که مرا پای خانه رفتن نیست
چه کنم، اوستاد اگر پرسد
کوزهٔ آب ازوست، از من نیست
زین شکسته شدن، دلم بشکست
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۰۰ - عیبجو
زاغی به طرف باغ، به طاووس طعنه زد
کین مرغ زشت روی چه خودخواه و خودنماست
این خط و خال را نتوان گفت دلکش است
این زیب و رنگ را نتوان گفت دلرباست
پایش کج است و زشت، از آن کج رود به راه
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۰۲ - فرشتهٔ انس
در آن سرای که زن نیست، انس و شفقت نیست
در آن وجود که دل مرده، مرده است روان
بهیچ مبحث و دیباچهای، قضا ننوشت
برای مرد کمال و برای زن نقصان
زن از نخست بود رکن خانهٔ هستی
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۰۳ - فریاد حسرت
فتاد طائری از لانه و ز درد تپید
بزیر پر چو نگه کرد، دید پیکانی است
بگفت، آنکه بدریای خون فکند مرا
ندید در دل شوریدهام چه طوفانی است
کسیکه بر رگ من تیر زد، نمیدانست
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۰۴ - فریب آشتی
ز حیله، بر در موشی نشست گربه و گفت
که چند دشمنی از بهر حرص و آز کنیم
بیا که رایت صلح و صفا برافرازیم
براه سعی و عمل، فکر برگ و ساز کنیم
بیا که حرص دل و آز دیده را بکشیم
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۰۵ - فلسفه
نخودی گفت لوبیائی را
کز چه من گردم این چنین، تو دراز
گفت، ما هر دو را بباید پخت
چارهای نیست، با زمانه بساز
رمز خلقت، بما نگفت کسی
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۰۶ - قائد تقدیر
کرد آسیا ز آب، سحرگاه باز خواست
کای خودپسند، با منت این بدسری چراست
از چیرهدستی تو، مرا صبر و تاب رفت
از خیره گشتن تو، مرا وزن و قدر کاست
هر روز، قسمتی ز تنم خاک میشود
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۰۷ - قدر هستی
سرو خندید سحر، بر گل سرخ
که صفای تو به جز یکدم نیست
من بیک پایه بمانم صد سال
مرگ، با هستی من توام نیست
من که آزاد و خوش و سرسبزم
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۰۸ - قلب مجروح
دی، کودکی بدامن مادر گریست زار
کز کودکانِ کوی، به من کس نظر نداشت
طفلی، مرا ز پهلوی خود بیگناه راند
آن تیر طعنه، زخم کم از نیشتر نداشت
اطفال را به صحبت من، از چه میل نیست؟
[...]