گنجور

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۹ - داستان شاه کشمیر و دخترش و پری و چهار برادر زیرک

 

احسنت و زهی، چشم بدان دور از تو

لیس من الله بمستنکر

ان یجمع العالم فی واحد

ظهیری سمرقندی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۲ - مدح

 

ای شاه شاهزاده سپهرت غلام باد

کام جهان ز توست جهانت بکام باد

آن دست مال بخش که جانها نثار اوست

همواره در بهار طرب سوی جام باد

جام از سرشک دیده ی انگور در کفت

[...]

اثیر اخسیکتی
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - و له ذوالرّدفین من الماضی الی المستقبل فی مدحه

 

سپیده دم که نسیم بهار می آمد

نگاه کردم و دیدم که یار می آمد

چو برگ گل که بیاد صبا درآویزد

بباد پای روان بر سوار می آمد

بپای اسب وی اندر فقای گرد رهش

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۲۵ - وله ایضا یمدحه و یهنّیه بالزّفاف

 

چو خیل زنگ بیار استند صفّ جدال

سپاه روم هزیمت گرفت هم در حال

فلک کلاه زر اندود برگرفت از سر

جهان بسفت درافکند عنبرین سربال

نگاه کردم و دیدم عروس گردون را

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۰۳ - ایضاً له

 

ای کریمی که نفحۀ خلقت

بوی باد شمال میدارد

فصل نوروز از شمایل تو

مایۀ اعتدال میدارد

امل از پهلوی عنایت تو

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۸۱ - و له ایضاً

 

ای به گه جود چو گل تازه رو

داده کفت آرزوی آرزو

ز آتش خشم تو آب آمده

بر لب شمشیر تو جان عدو

صبح اگر دم بخلافت زند

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۲

 

من سر نخورم که سر گران‌ست

پاچه نخورم که استخوان‌ست

بریان نخورم که هم زیان‌ست

من نور خورم که قوت جان‌ست

من سر نخوهم که باکلاهند

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۴

 

اول نظر ار چه سرسری بود

سرمایه و اصل دلبری بود

گر عشق وبال و کافری بود

آخر نه به روی آن پری بود

آن جام شراب ارغوانی

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۵

 

اول نظر ار چه سرسری بود

سرمایه و اصل دلبری بود

گر عشق وبال و کافری بود

آخر نه به روی آن پری بود

زان رنگ تو گشته‌ایم بی‌رنگ

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۵

 

بیا بیا دلدار من دلدار من

درآ درآ در کار من در کار من

تویی تویی گلزار من گلزار من

بگو بگو اسرار من اسرار من

***

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۴

 

ماها چو به چرخ دل برآیی

چون جان به تن جهان درآیی

ماها چه لطیف و خوش لقایی

ای ماه بگو که از کجایی

داریم ز عشق تو براتی

[...]

مولانا
 
 
۱
۲
۳
۴
۴۳