ای کریمی که نفحۀ خلقت
بوی باد شمال میدارد
فصل نوروز از شمایل تو
مایۀ اعتدال میدارد
امل از پهلوی عنایت تو
یک شکم جاه و مال میدارد
آرزو سربسر توقّع خویش
زین جناب جلال میدارد
دوری دولت از ستانۀ تو
دری اندر محال میدارد
آفتاب بقای بدخواهت
روی سوی زوال میدارد
هفت سیاره را بحضرت تو
هوس اتصّال میدارد
پاس بام سراچۀ قدرت
هفتمین کو توال میدارد
هم بفتویّ مشتری مریخ
خون خصمت حلال میدارد
روز نوروز در حمل خورشید
دیدن تو بفال میدارد
زهره از خلقت اکتساب کند
هرچه زیب و جمال میدارد
تیر چرخ از نشاط خدمت تو
هوس پر و بال میدارد
از فروغ ضمیر روشن تو
کسوت مه صقال میدارد
بردرت چرخ هرچه کرد و کند
روی در امتثال میدارد
همه نوروزها بعهد تو باد
تا وجود احتمال میدارد
یک سخن دارم و بخواهم گفت
گرچه زانت ملال میدارد
از جنابت که نیست خالی ازو
هرچه اسم کمال میدارد
بنده زاده علی اسمعیل
طمع رسم سال میدارد
وین دوبیتی زبان حالش گفت
زین سبب اختلال میدارد
«آن وعده نه در خور وفا بود مگر
یابنده نه لایق عطا بود مگر»
«پروانۀ آن جزوخطا بود مکر
یا چنین زاندازۀ ما بود مگر»
صیت جود تو بی زبانانرا
اینچنین برسؤال میدارد
کودکی را که وعدۀ دیبا
سالی اندر جوال میدارد
نیست از کار دور با کرامت
آنچه او در خیال میدارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای کریمی که نفحۀ خلقت
بوی باد شمال میدارد
فصل نوروز از شمایل تو
مایۀ اعتدال میدارد
امل از پهلوی عنایت تو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.