صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح شاه انس و جان مولی الموالی امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
مظهر کبریا علی است علی
خالق ماسوی علی است علی
کبریائی یکی خجسته رداست
و اندرون ردا علی است علی
گر بری در سرای وحدت راه
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۳ - غدیریه در مدح مولی الموالی علی علیهالسلام
حبیب خلوتیم ای نگار هر جائی
که رخ نهفتهٔی اندر نقاب پیدایی
ترا جمالی باشد که گاه دیدن آن
چو سیل خون رود از دیده تماشایی
مرا چه باک ز رسوایی است در غم تو
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۴ - غدیریه در مدح مولای متقیان
الا ای غافل از حال خود ای بیچاره انسانی
کز انسانیتت محروم دارد خوی حیوانی
گمان کردیکه حق زین جسم و جان و عقل و هوش و حس
غرض بودش همین عصیان و شهوتهای نفسانی
بعلم دین رحمانت چو خرپا در گل است اما
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۵ - غدیریه
ای مه بیمهر من ای مهر و ماهت مشتری
وی دو صد چندانکه مهر ازمه ز مهرت برتری
گاه عیش است و طربنی موسم حزن و کرب
خلخی رویا بساغر کن شراب خلری
کرده بستانرا بهار از خرمی رشگ بهشت
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۶ - در مدح حلال مشکلات اسدالله الغالب
کرده خوش جمع بهم چشم تو با بیماری
مستی و شوخی و فتانی و مردم داری
چون نمیرم چو تو آیی که ز خجلت ببرت
جان شود آب ز بی قدری و بیمقداری
حاصل من بهمه عمر شبی خواب تو بود
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۷ - مولودیه در مدح شهاب الثاقب حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
مجلس ما را چه جای ساغر و صهباستی
کامشب از خمخانه حق جان قدح پیماستی
هرچه بینی هرکه بینی مست بینی کاین سرور
در همه تنهاستی نی در من تنهاستی
جسم مست و روح مست و خاک مست افلاک مست
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۸ - در تهنیت عید مولود حضرت اباعبدالله (ع)
خوش هوای فرودین امسال روح افزاستی
دل گشا و گیتی افروز و جهان آراستی
عید خوش فر جوانی داده بر دهر کهن
کانبساطی تازه در هر پیر و هر برناستی
مرحبا بر مقدم نوروز کز ره چون رسد
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۹ - در مدح ولیالله اعظم امیرالمؤمنین علی «علیهالسلام»
ز جلوه مهر سماکی به بوتراب رسد
چگونه ذره تواند به آفتاب رسد
ولی نعمت ما خاکیان علیست که فیض
بزادگان تراب از ابوتراب رسد
مجوی کام دل خویش را ز غیر علی
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۰ - در مدح ولیالله اعظم امیرالمؤمنین «علیهالسلام»
ولی خالق اکبر علی هو علی حق
وصی پاک پیغمبر علی هو علی حق
مطیع حضرت سبحان به حکم محکم قرآن
مطاع ماسوا یکسر علی هو علی حق
به روحانی لاهوتی به جسمانی ناسوتی
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۱ - در مدح ثامن الائمه علی ابن موسیالرضا «علیهالسلام»
آئینهٔ ایزد نما هو یا علی موسی الرضا
گنجینه علم خدا هو یا علی موسی الرضا
سبط رسول مؤتمن آرام جان بوالحسن
نور دل خیرالنسا هو یا علی موسی الرضا
مخدوم جبریل امین سرحلقهٔ اهل یقین
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۲ - قصیده عشقیه
مسجود ملک آدم عشقست جمالت را
بر خیل رسل اقدم عشقست جمالت را
ای نوح نبی الله ای کشور دین راشه
ای رهبر هر گمره عشقست جمالت را
ای شه که جلیلستی بر خلق دلیلستی
[...]
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۵ - خرنامه
دردا و حسرتا که جهان شد به کام خر!
زد چرخ سفله، سکه دولت به نام خر!
خر سرور ار نباشد؛ پس هر خر از چه روی؟
گردد همی ز روی ارادت غلام خر!
افکنده است سایه، هما بر سر خران
[...]
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۸ - در هجو شیخ ممقانی
از دست هر که هر چه، بستانده و ستانی
از دست تو ستانند، با دست آسمانی
کفرنج بیوگان را، مال یتیمگان را
اموال این و آن را، حینی که میستانی:
گیرم حیا نداری، شرمی ز ما نداری!
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱
ای دل عبث مخور غم دنیا را
فکرت مکن نیامده فردا را
کنج قفس چو نیک بیندیشی
چون گلشن است مرغ شکیبا را
بشکاف خاک را و ببین آنگه
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲
کار مده نفس تبه کار را
در صف گل جا مده این خار را
کشته نکودار که موش هوی
خورده بسی خوشه و خروار را
چرخ و زمین بندهٔ تدبیر تست
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳
رهاییت باید، رها کن جهان را
نگه دار ز آلودگی پاکجان را
به سر برشو این گنبد آبگون را
به هم بشکن این طبل خالیمیان را
گذشتنگه است این سرای سپنجی
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴
یکی پرسید از سقراط کز مردن چه خواندستی
بگفت ای بیخبر، مرگ از چه نامی زندگانی را
اگر زین خاکدان پست روزی بر پری بینی
که گردونها و گیتیهاست ملک آن جهانی را
چراغ روشن جانرا مکن در حصن تن پنهان
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵
ای کنده سیل فتنه ز بنیادت
وی داده باد حادثه بر بادت
در دام روزگار چرا چونان
شد پایبند، خاطر آزادت
تنها نه خفتن است و تن آسانی
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶
ای دل، فلک سفله کجمدار است
صد بیم خزانش بهر بهار است
باغی که در آن آشیانه کردی
منزلگه صیاد جانشکار است
از بدسری روزگار بی باک
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷
آهوی روزگار نه آهوست، اژدر است
آب هوی و حرص نه آبست، آذر است
زاغ سپهر، گوهر پاک بسی وجود
بنهفت زیر خاک و ندانست گوهر است
در مهد نفس، چند نهی طفل روح را
[...]