گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - احزاب سیاسی

 

خدا رحمت کند مرحوم حاجی میرزاآقاسی را

ببخشد جای آن بر خلق احزاب سیاسی را

ترقی اعتدالی انقلابی ارتجاعیون

دومکراسی و رادیکال و عشقی اسکناسی را

وزارت دادن طفلان وکالت کردن پیران

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در ستایش بیطرفی ایران هنگام جنگ عمومی و نکوهش همسایگان جنوبی و شمالی «انگلیس و روس » فرماید

 

همتی ای ناخدا کرم کن و دریاب

کشتی ما را که اوفتاده به گرداب

نه خبر از ساحل و نه راه به مقصد

نه اثر از نور آفتاب وز مهتاب

موجی پهن و دراز و بی سر و پایان

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در عید سعید فطر ۱۳۱۲ در کرمانشاه

 

نماز شام کز قندیل کوکب

چراغان کرد گردون خیمه شب

فرو بستند گوئی نو عروسان

بگردن عقد لؤلؤی مثقب

و یا گسترده بر طاقی بعمدا

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - مطلع دوم

 

که میرا گوئیا راندند امشب

وشاقانت به بام چرخ مرکب

ازیرا ماه نو بر نیلگون طاق

بود چون نعل زر بر سم اشهب

بتابد از رخت سیمینه خورشید

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - چکامه

 

شاد باش ای مجلس ملی که بینم عنقریب

از تو آید درد ملت را درین دوران طبیب

شاد باش ای مجلس ملی که از تو چیره گشت

دست مسجد بر کلیسا نور فرقان بر صلیب

شاد باش ای مجلس ملی که ایران از تو یافت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در هنگام ورود سپاه روس تزاری به خراسان و آذربایجان و بدار آویختن احرار ایران فرماید

 

بامدادان خیل مرغان در چمن با عندلیب

نغمه خوان گشتند با لحنی خوش و صوتی عجیب

شور و فریاد و فغان در صحن باغ انداختند

از صغیر و از نفیر و از هدیر و از نعیب

داستان آمد فراز از حال بدبختان که دهر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - کنگره آسمان در برج دلو

 

شامگهی کز افق گشت نهان آفتاب

پرده زرین گرفت مهر زنیلی قباب

از علم لاجورد پرچم زرین گسست

خیمه و خرگاه شب بست به مشکین طناب

شام سه شنبه که بود آخر ماه صفر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - تجدید مطلع

 

کای شه والاگهر وی مه مالکرقاب

ای پدر نامجوی ای ملک کامیاب

از من و مریخ جو باقی این گفتگو

مسئله از ما بپرس گمشده از ما بیاب

ما بزمین اقربیم آگه از این مطلبیم

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - چکامه آفتاب

 

چند سائی زر بر این پیروزه طاق ای آفتاب

چند بیزی سیم بر نیلی رواق ای آفتاب

ما سوی الله را توئی هم دایه هم مادر پدر

هم چراغ دیده هم شمع وثاق ای آفتاب

شهسوار توسن برقی و تازی بر سپهر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰

 

سپیده دم چو در آغاز سال و ماه عرب

گرفت مار سیه مهره سپید بلب

یکی سیه قصب داشت گیتی اندر بر

دریده گشت گریبان آن سیاه قصب

سپیده خیمه سیمین فراشت بر کهسار

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - چکامه

 

در سه موقع کار نتوان با تهور یا شتاب

گر بکوشش رستمی یا در نبرد افراسیاب

آن یکی چون سیلی از کهسار آید در نشیب

خانه ها ویران کند معمورها سازد خراب

وان دگر چون ژنده پیلی در هوای ماده پیل

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲

 

زاد فی الطنبور اخری نغمه یعنی ز نو

مردم تبریز لحنی ساختند اندر رباب

چند تن اهریمن آسا در لباس مردمان

کادمی صورت بدند اما بسیرت چون دواب

قحط نان را کرده دستاویز از بی دانشی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - قصیده

 

چو بانوی شب از آن زلفکان پر خم و تاب

بسود غالیه بر مشک و سیم بر سیماب

نجوم ثابته دیدم درون خیمه شب

بسان بیضه زرین بزیر پر غراب

و یا تو گفتی دوشیزگان سیم تنند

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - بشهر قم پس از تسطیح راه فرماید

 

ایا نگار دل آویز ترک شهرآشوب

که هم ضیأعیونی و هم حیات قلوب

شنیده بودم از بخردان و دانایان

که ناگزیر ز خوی بداست صورت خوب

وفا بجای نه آنرا که غمزه سرمست

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵

 

امروز که حقرا پی مشروطه قیام است

بر شاه محمدعلی از عدل پیام است

کای شه به زمینت زند، این توسن دولت

کامروز بزیر تو روان گشته و رام است

این طبل زدن زیر گلیمت نکند سود

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - در انتقاد اوضاع و اشخاص عدلیه وقت فرماید

 

فضا و ساحت عدلیه یارب از چپ و راست

تهی ز مردم دیندار و دین پرست چراست

بنای کژ نشود راست گفته اند ولیک

بدست کژ منشان این بنای کژ شده راست

هزار خانه برانداخت این اساس و شگفت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷

 

باغ پیروز و چمن پدرام است

یار در مجلس و می در جام است

فال فرخنده و گیتی بمراد

بخت بیدار و جهان بر کام است

اختر میمون ما را یار است

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸

 

گویند فریدون چو شدش کار جهان راست

آهنگ طرب کرد و بکف ساغر می خواست

با ناز بکاخ آمد و بر تخت فراشد

با کبر در ایوان شد و بر مسند بنشاست

برخواند امیران را هر جا ز که و مه

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - بمناسبت جنگ روس و ژاپن و غلبه ژاپن در تهییج ایرانیان فرماید

 

غرض ز انجمن و اجتماع جمع قواست

چرا که قطره چو شد متصل بهم دریاست

ز قطره هیچ نیاید ولی چه دریا گشت

هر آنچه نفع تصور کنی در او گنجاست

ز قطره دیده نگردیده هیچ جنبش موج

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - در میلاد حضرت مهدی موعود قائم آل محمدعج سروده است

 

روز میلاد شهی راد و عظیم الشانست

کایة الله علی دائرة الامکانست

کاشف وحی و گشاینده تاویل که خود

سر تنزیل نبی ترجمه فرقانست

شمع ناسوت نماینده ملک و ملکوت

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۳۴۷
۳۴۸
۳۴۹
۳۵۰
۳۵۱
۳۷۶