گنجور

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱

 

باز این منم گذاشته در کوی یار پای

بر اختیار خود زده بی اختیار پای

در چارباغ عالم من نایب گلم

سوزم گرم نباشد بر فرق خار پای

روزی که در رهش ننهم نار پیکرم

[...]

ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲

 

زبس که یافت دلم لذت گرفتاری

به دام افتد اگر صد رهش برون آری

به جای خون همه درد و بلا ازو بچکد

اگر دل من سرگشته راه بیفشاری

سیاه گردد روز جهانیان چون شب

[...]

ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳

 

زهی نگاه تو سرگرم مردم‌آزاری

منم ز چشم تو در عین گرم بازاری

اگر درست بود این که مردمان گویند

به خواب فتنه نکوتر بود ز بیداری

چرا چو چشم سیاه تو مست خواب بود

[...]

ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴

 

دامنم دریای خون زین چشم خون پالاستی

هرکه چشمش ابر باشد دامنش دریاستی

ابر می گویند برمی خیزد از دریا و بس

در غمت ما را ز ابر دیده دریاخاستی

در سفال چرخ بینند اشک گلگون مرا

[...]

ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵

 

من آن چه می کشم از جور چرخ مینایی

گمان مبر که بود چرخ را توانایی

به صنف صنف خلایق معاشرت کردم

چه روستایی و چه شهری و چه صحرایی

دو یار یک دل اگر در زمانه می بینم

[...]

ابوالحسن فراهانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در مدح حضرت امیرالمؤمنین علی

 

اگر برم به سوی چشم اشکبار انگشت

چو ماه نو شود آلوده ی غبار انگشت

ز ریشه شانه ی عاج است ناخنم گویی

ز بس گزیده ام از دست روزگار انگشت

نچیده ام چو گلی یارب از کجا دارد

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - در مدح حضرت امیرالمؤمنین علی (ع)

 

سحر که خیزدم از سینه ناله ی شبگیر

به ساق عرش نهد موج گریه ام زنجیر

ز عشق لاله رخان دلنشین من نشود

چو داغ آینه، داغی که نیست ناخن گیر

همین نه خلوت آیینه گلشن است ازو

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - ایضا در مدح حضرت امیرالمؤمنین علی (ع)

 

مسافری ست قلم کز معانی شیرین

برد ز هند دواتم شکر به جانب چین

قلم ز فیض بیانم چو شاخ گل تازه

ورق ز معنی شعرم چو برگ گل رنگین

به پیش صفحه ی نظمم رقوم نسخه ی سحر

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در مدح حضرت امیرالمؤمنین علی (ع)

 

عاقبت گردید از طبع غرورافزای من

نقطهٔ قاف قناعت، دانهٔ عنقای من

درخور امید من، کامی ندارد آسمان

از ترنج سبز او، کی بشکند صفرای من

از غرور طبع باشد گر سخن کم می کنم

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - ایضا در مدح حضرت امیرالمؤمنین علی (ع)

 

درین سرای پر افسوس چند باشم آه

پی سفر چو گدایان همیشه بر سر راه

نمی شود چو فلک، دور گردشم آخر

که گفته است که عمر سفر بود کوتاه؟

جهان ز شغل سفر یک دمم امان ندهد

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در مدح حضرت امام رضا (ع)

 

رفته در تاب و به کف بگرفته تیغی همچو آب

بهر قتلم می رسد آن شوخ با این آب و تاب

زنده می گردم پس از مردن چو بر من بگذرد

می شود بیدار، چون بر خفته تابد آفتاب

در محیط حسن او ترسم پی نظاره ای

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مدح امام علی بن موسی الرضا (ع)

 

ای غمت بی حاصلان را حاصل نیک اختری

داغ سودای تو بر سرها نشان سروری

شوق کویت بیدلان را توشه ی آوارگی

فکر وصلت مفلسان را مایه ی سوداگری

می زند چشم تو مژگان برهم و دل می برد

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در مدح حضرت امام رضا (ع)

 

رسید وقت که دیگر به ساحت گلزار

سوار باد شود برگ گل سلیمان وار

ز انبساط هوا بشکفد چو گل پیکان

ز لطف شعله شود سبز همچو دانه شرار

تذرو بال گشاید ز ذوق بر سر سرو

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - در مدح امام مهدی (عج)

 

از فغان من سودازده در فریاد است

آسمان همچو سبویی که به راه باد است

جوش سیلاب غمم بین که نگویی دیگر

چار دیوار عناصر ز چه بی بنیاد است

همچو آتش ز جهان حاصل من دود دل است

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در ستایش شاه عباس

 

کی توانی برد سوی منزل مقصود راه

توشه ی تن تا نسازی پاره ی دل همچو ماه

از خطر در سیرگاه این چمن ایمن مباش

چهچه بلبل ندانی چیست، یعنی چاه چاه

خوش نشین این گلستان باش همچون نخل موم

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در مدح اسلام خان

 

نوبهار آمد و شد قطره فشان ابر مطیر

روز نوروز گلستان بود و عید غدیر

باز در زمزمه ی زیر و بم آمد به نشاط

کوه از قهقهه ی کبک و صدای نخجیر

باغ از لاله ی تر، عرصه ی داغستان شد

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در مدح اسلام خان

 

مژده، ای خانه خرابان که رگ ابر بهار

پی آبادی دنیاست طناب معمار

ابر از بس سر معموری عالم دارد

چمن آینه را ریخته رنگ از زنگار

حلقه ی گوش شود، گوش دگر خوبان را

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در مدح اسلام خان

 

دگر وقت آن شد که از دلربایی

چو گل ناخن خار گردد حنایی

خبردار ای لاله از داغ خود باش

که باد صبا می کند مشک سایی

دل خویش را ای صنوبر نگه دار

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح اسلام خان

 

بهار آمد و شد نغمه ساز مرغ چمن

چراغ باده فروشان ز لاله شد روشن

چنان به دهر اثر کرد فیض ابر بهار

که دود، شد به سر شمع غنچه ی سوسن

نسیم دشت ز شوخی ست رهزن تقوی

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در مدح اسلام خان و توصیف قصر او

 

شد بهار و زین حصار نیلگون کرد انتخاب

از پی بزم شرف، برج حمل را آفتاب

گل شکفت، از رخ نقاب گلستان برداشتند

بر جهان شد رازهای خاک، روشن تر ز آب

بر سمند باد، سوی بوستان آمد بهار

[...]

سلیم تهرانی
 
 
۱
۲۹۳
۲۹۴
۲۹۵
۲۹۶
۲۹۷
۳۷۶