گنجور

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱ - در ستایش جلال‌الدین محمد اکبر پادشاه فرماید

 

چو از جوزا برون تازد تکاور خسرو خاور

تف نعلش برآرد دود ازین دریای پهناور

فتد در معدنیان آتشی کز گرمی آهن

زره سازی کند آسان‌تر از داود آهنگر

گر افتد مرغی از تاب هوا در آتش سوزان

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲ - قصیده

 

سهی بالای بزم آرای مه سیمای مهرآسا

قدح پیمای غم‌فرسای روح‌افزای جان‌پرور

سرت گردم چه واقع شد که در مجموعهٔ یاری

رقم‌های محبت را قلم بر سر زدی اکثر

ازینت دوستر دانسته بودم کز فراق خود

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳ - وله ایضا

 

رفتی به حرب باد رفیقت درین سفر

فتح از قفای فتح و ظفر از پی ظفر

باد از حفیظ ایزدیت خاطر خطیر

هم مطمئن رافت و هم ایمن از خطر

گفتند تیغ بار که هست از ازل تو را

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - ایضا فی مدح

 

وقت کم بختی که مرغ دولتم می‌ریخت پر

بهر دفع غم شبی در گلشنی بردم بسر

از قضا در حسب حال من به آواز حزین

بلبلی با بلبلی می‌گفت در وقت سحر

کاندرین خاکی رباط پرملال کم نشاط

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵ - تجدید مطلع

 

ای به فر ذات بی‌همتا دو عالم را مقر

سایهٔ خورشید عونت هفت گردون را سپر

بهر حمل بار حملت کاسمان هم سنگ اوست

کوه می‌بندد خیال اما نمی‌بندد کمر

چرخ کاندر ضبط گیتی نیست رایش را نظیر

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - ایضا در مدح شاه‌زاده پریخان خانم فرماید

 

گشت در مهد گران جنبش دهر آخر کار

خوش خوش از خواب گراندیدهٔ بختم بیدار

ادهم واشهب پدرام شب و روز شدند

زیر ران امل از رایض صبرم رهوار

داروی صبر که بس دیر اثر بود آخر

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - در مدح شاهزاده پریخان خانم بنت شاه طهماسب صفوی

 

دارم از گلشن ایام درین فصل بهار

آن قدر داغ که بیرون ز حسابست و شمار

اولین داغ تف آتش و بیداد سپهر

کز تر و خشک من زار برآورده دمار

داغ دیگر روش طالع کج‌رو که شود

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۸ - این قصیدهٔ را به جهت محمد نامی گفته

 

به ساحل خواهد افتادن دگر بار

دری از جنبش دریای اسرار

بنان در کشف رازی خواهد آورد

زبان کلک را دیگر به گفتار

حدیث لطف و بی‌لطفی مولی

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ - ایضا من نتایج طبعه فی مدح سلطان الافهم محمد امین سلطان ترکمان

 

بیماریی به پای حضورم شکسته خار

کز رهگذار عافیتم برده بر کنار

بر تافتست ضعف چنان دست قوتم

کز سر نهادنم به زمین هم گذشته کار

جسمم که گرد راه عیادت نقاب اوست

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰ - وله ایضا فی مدح بنت شاه دین پناه شاه طهماسب انارالله برهانه

 

بر دوش حاملان فلک باد پایدار

برجیس وار هودج بلقیس کامکار

مریم عفاف فاطمه ناموس کش سپهر

خواندست پادشاه خوانین روزگار

مخدومهٔ جهان که اگر ننهد آسمان

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - در مدح فرهاد بیک غلام حاکم دارالسلطنه اصفهان

 

در نسبت است خسرو شاهان نامدار

فرهاد بیک معتمد شاه کامکار

خورشید رای ماه لوای فلک شکوه

نصرت شعار فتح دثار ظفر مدار

زور آور بلند سنان قوی کمند

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۳ - در مدح و منقبت حضرت امیرالمؤمنین علی‌ابن ابی‌طالب علیه‌السلام

 

باز نوبت زن دی بر افق کاخ فلک

می‌زند نوبت من ادر که البرد هلک

باز لشگر کش برد از بغل قلهٔ کوه

می‌دواند به حدود از دمه چون دود برگ

باز از پرتو همسایگی شعلهٔ نار

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴ - فی مدح خلاصه الوزراء میرزا عبدالله جابری

 

همایون باد شغل آصفی بر آصف عادل

چه آصف ظل ظل‌الله عبداله دریا دل

خداوندا کف به اذل که کرد آیات احسان را

پس از شان خود ایزد یک به یک در شان او نازل

عموم سجدهٔ شکر ظهور او رسانیده

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - قصیدهٔ در مدح یوسف عادل شاه فرماید

 

اقبال بین که از پی طی ره وصال

پرواز داده شوق به مرغ شکسته بال

بردمید از آن تن خاکی که جنبشش

صد ساله بعد داشت ز سر حد احتمال

افتاده‌ای که بود گران جان تر از زمین

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۶ - وله فی مدیح سلطان خلیل ولد شمخال سلطان

 

داد کوشش اندر عزت مور ذلیل

سامی القاب سلیمان منزلت سلطان خلیل

کعبهٔ حاجات کز حاجت گشاده بر درش

از دو عالم صد طریق و صد صراط و صد سبیل

هم به بخشش بی‌مثابه هم بریزش بی‌همال

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۷ - در منقبت حضرت امیرالمؤمنین علی‌ابن ابی‌طالب

 

خوش آن زبان که شود چون زبان لوح و قلم

به مدح و منقبت شاه ذوالفقار علم

خون آن بنان که چو در خامه آورد جنبش

نخست ثبت کند مدحت امام امم

خوش آن بیان که بود همچو لعل در دل سنگ

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۸ - تجدید مطلع

 

من و دو اسبه دوانیدن کمیت قلم

به مدح یکه سوار قلم رو آدم

من و مجاهده در راه دین به کلک و زبان

ز وصف شاه مجاهد به ذوالفقار دو دم

من و رساندن صیت ثنا ز غرفهٔ ماه

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۹ - در منقبت حضرت امیرالمؤمنین علی‌ابن ابیطالب

 

ای نثار شام گیسویت خراج مصر و شام

هندوی خال تو را صد یوسف مصری غلام

چهره‌ات افروخته ماه درخشان را عذار

جلوه‌ات آموخته کبک خرامان را خرام

کاکلت بر آفتاب از ساحری افکنده ظل

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - ایضا فی مدیح ولیخان سلطان ترکمان

 

باد در عیش مدام از بهجت عید صیام

پادشاه محتشم سلطان گردون احتشام

داور مرفوع تخت خوش بساط خوش نشاط

سرور مسعود بخت نیک رای نیک نام

آفتاب اوج استیلا ولی سلطان که باد

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۱ - وله ایضا من درر منظوماته فی مدح دستورالاعظم میرزامحمد

 

روزه رفت و آمد از نزدیک مخدوم الانام

بر سر من مشفقی با عیدی عید صیام

وه چه مخدوم آن که هست از رفعت ذات کریم

سرور اهل کرم سردار و سرخیل کرام

وه چه سر خیل آن که خیل خسروان عصر را

[...]

محتشم کاشانی
 
 
۱
۲۷۵
۲۷۶
۲۷۷
۲۷۸
۲۷۹
۳۷۳