گنجور

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - در مدح امیر ابویعقوب یوسف بن ناصرالدین

 

زباغ ای باغبان ما را همی بوی بهار آید

کلیدباغ ما را ده که فردامان به کار آید

کلید باغ را فردا هزاران خواستار آید

تو لختی صبر کن چندانکه قمری بر چنار آید

چواندر باغ تو بلبل به دیدار بهار آید

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در مدح امیرابو محمد بن محمود غزنوی

 

همی گفتم که کی باشد که خرم روزگار آید

جهان از سر جوان گردد بهار غمگسار آید

بهار غمگسار آید که هر کس را به کار آید

بهاری کاندرو هر روز می را خواستار آید

زهر بادی که بر خیزد کنون بوی بهار آید

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۳ - در مدح ابوالحسن علی بن فضل بن احمد معروف به حجاج

 

ماه فروردین جهانرا از در دیدار کرد

ابر فروردین زمین را پر بت فرخار کرد

باد گویی نافه های تبتستان بردرید

باغ گویی کاروان شوشتر آوار کرد

گلبن سرخ آستین صد ره پر یاقوت کرد

[...]

فرخی سیستانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - در مدح ابوالحسن علی لشگری

 

بمهر ماه دیداری سپردم دل بدیداری

همه بیمار و غم دل را ز چشم آید پدیداری

دلم دائم گرفتار است در عشق ستمکاری

نباشد عشق را چون من بعالم در گرفتاری

اگر دل عاشقی نارد بمهر ماه دیداری

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در مدح ابوالحسن علی لشگری

 

هوا شد عاشق آسا باز و صحرا دلبر آیین شد

یکی را گریه رسم آمد یکی را خنده آیین شد

چمن بتخانه چین شد درخت گل بت چین شد

چو موی لعبتان چین بنفشه چین بر چین شد

درخت گل بتابانی چو آذرگاه برزین شد

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۳ - در مدح میر ابوالمعالی شمس الدین

 

بر گل سوری ز مشک تبتی پر چین کنی

تا رخ من همچو زلف خویشتن پرچین کنی

عاشقان را با فرح مجلس بهشت آیین کنی

دشمنان را از سنان بانگ خروش آگین کنی

قامت من چنبری زان قامت سروین کنی

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۴ - در مدح ابوالفضل علی

 

سپاه نوبهار آمد وز او گیتی دگرگون شد

که هامون همچو گردون گشت و گردون همچو هامون شد

چو روی و موی دلبندان زمین گلبوی و گلگون شد

بعنبر گل سرشته شد بصندل آب معجون شد

ز خیل تو بنفشه مرز چون دیبا و اکسون شد

[...]

قطران تبریزی
 

امیر معزی » ترجیعات » شمارهٔ ۱

 

عاشق شدم به ان بت عیار چون کنم

صَعب‌ است کار چارهٔ این کار چون کنم

در عمر خویش باخته‌ام عشق چند بار

هر بار صبر داشتم این بار چون‌ کنم

دل را به بند عشق گرفتار کرده‌ام

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » ترجیعات » شمارهٔ ۲

 

فصل زمستان رسید و فصل خزان شد

آب رزان خور که آب روی رزان شد

رخت به کاشانه برکه در چمن باغ

زاغ پدید آمد و تذرو نهان شد

باد ز کهسار تیر برف بینداخت

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » ترجیعات » شمارهٔ ۳

 

ترک من برگل نقاب از سنبل پرُتاب‌ کرد

لالهٔ نعمان حجاب لولو خوشاب کرد

رنگ لعل شکرین او مرا بی‌رنگ‌کرد

تاب‌زلف عنبرین او مرا در تاب‌کرد

دید در سنجاب و مشک ناب نرمی و خوشی

[...]

امیر معزی
 

سنایی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - ترجیع در مدح تاج‌الدین ابوبکربن محمد

 

ای پیشرو هر چه نکوییست جمالت

وی دور شده آفت نقصان ز کمالت

ای مردمک دیدهٔ ما بندهٔ چشمت

وی خاک پسندیدهٔ ما چاکر خالت

غم خوردنم امروز حرامست چو باده

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - ترجیع در مصیبت ضیاء الدین محمد مشهور به سیف المناظرین

 

ای قوم ازین سرای حوادث گذر کنید

خیزید و سوی عالم علوی سفر کنید

یک سر بپر همت ازین دامگاه دیو

چون مرغ بر پریده مقر بر قمر کنید

تا کی ز بهر تربیت جسم تیره‌روی

[...]

سنایی
 

وطواط » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - در مدح شهاب الدوله سبکتگین

 

سوسن شکفته بر رخ چون ارغوان تست

آهن نهفته در بر چون پرنیان تست

تیری بغمزگان و کمانی بابروان

دلهای خلق خستهٔ تیر و کمان تست

هستی بلای جان همه عاشقان و لیک

[...]

وطواط
 

وطواط » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در مدح شروانشاه فخرالدین ابوالهیجا منوچهر بن افریدون

 

طلعت تو آفتاب دیگرست

زلف مشکینت سحاب دیگرست

یار مشکین زلفی و هر لحظه ات

با من مسکین عتاب دیگرست

از سر زلف بتابت هر نفس

[...]

وطواط
 

وطواط » ترجیعات » شمارهٔ ۳ - در مدح ملک اتسز

 

یار با من همی وفا نکند

تا تواند بجز جفا نکند

اوستادیست در جفا، که بحکم

یک دقیقه همی خطا نکند

نگذرد ساعتی بر آن رعنا

[...]

وطواط
 

وطواط » ترجیعات » شمارهٔ ۴ - نیز در مدح اتسز

 

ای توتیای دیدهٔ من خاک کوی تو

کم گشته آبروی من از عشق روی تو

همچون نسیم خلد بود نزد من بقدر

بادی که او نشان دهد از خاک کوی تو

ای یوسف زمانه، چو یعقوب بود

[...]

وطواط
 

وطواط » ترجیعات » شمارهٔ ۵ - هم در مدح اتسز گوید

 

جانا اگر لب تو رهی فرد نیستی

جفت سرشک لعل و رخ زرد نیستی

ور گرم نیستی سر و کار تو با حسود

از درد دل مرا نفس سرد نیستی

ور یابدی نسیم رخ و زلف تو دلم

[...]

وطواط
 

وطواط » ترجیعات » شمارهٔ ۶ - در مدح ابوالمظفر اتسز

 

جعد تو کفرست و رخسار تو ایمان ، ای پسر

هجر تو در دست و دیدار تو درمان ، ای پسر

مانده از خد تو خیره ماه گردون ، ای نگار

گشته از قد تو طیره سرو بستان ، ای پسر

کارگاهی نیست عشقت را بجز دل ، ای غلام

[...]

وطواط
 

وطواط » ترجیعات » شمارهٔ ۷ - نیز در مدح اتتسز

 

ای دوست، غم تو برده هوشم

بگذاشت چو دیگ پر ز جوشم

سرمایهٔ مرد عقل و هوشست

در عشق تو رفت عقل و هوشم

بی روی تو خسته ماند جسمم

[...]

وطواط
 

وطواط » ترجیعات » شمارهٔ ۸ - هم در مدح اتسز

 

جانا، بدست مهر تو دادم عنان دل

کردم امیر مهر ترا بر جهان دل

بیچاره دل بکوی عنا اندر اوفتاد

تا رهبر عنای تو بستد عنان دل

خیل فراق تو بره عاشقی درون

[...]

وطواط
 
 
۱
۲
۳
۱۰