بر گل سوری ز مشک تبتی پر چین کنی
تا رخ من همچو زلف خویشتن پرچین کنی
عاشقان را با فرح مجلس بهشت آیین کنی
دشمنان را از سنان بانگ خروش آگین کنی
قامت من چنبری زان قامت سروین کنی
من شوم پیچان چو مرجان پرده پروین کنی
چون بر آشوبی و بر اسب جدائی زین کنی
جان من مانند آتشخانه برزین کنی
بی دلم کردی و دانم کاخرم بیدین کنی
چشم من گوهرفشان چون دست شمس الدین کنی
پادشاه شهریاران بوالمعالی جاودان
باسعادت باد و با عز موالی جاودان
چشم شوخت گر بنالیدن نیازارد مرا
زلفت آزارد مرا رویت نیاز آرد مرا
مهر تو بر چهره زر و زعفران کارد مرا
هرکسی در مهر تو بی دانش انگارد مرا
عشقت از گردون گردان ناله بگذارد مرا
کی بود گوئی که عشق از دست بگذارد مرا
گرچه داغ عشق تو بی خواب خور دارد مرا
هم قوام الدین بخواب و خورد باز آرد مرا
خدمت او کی بدست جور بسپارد مرا
مدحت او از غم گیتی نگه دارد مرا
پادشاه شهریاران بوالمعالی جاودان
باسعادت باد و با عز موالی جاودان
ای شده روشن ز روی روشن تو رأی من
زلف تو دلبند من روی تو دل آرای من
شکر و بادام تو تن کاه و جان افزای من
آن یکی شادی کش من این یکی غمزای من
گر ببخشودی مرا آن کس که او را رأی من
من جدا گشتی ز دین و دیده و دل رأی من؟
گر ندانی جای من زندان نگر مأوای من
فخر میران زمانه بس که داند جای من
آنکه سود از خدمتش بر فرق گردون پای من
آنکه داند راز پنهان من و پیدای من
پادشاه شهریاران بوالمعالی جاودان
باسعادت باد و با عز موالی جاودان
آن کجا بر نیکخواهان خار چون شمشاد کرد
دشمنان را کرد غمین دوستان را شاد کرد
خواسته چون کاه کرد و کلک را چون باد کرد
گنج ویران کرد و خان زائران آباد کرد
هم موالی را ز بند درد و غم آزاد کرد
هم معادی را قرین ناله و فریاد کرد
او سرای دین و دانش را بدل بنیاد کرد
مهربان گیتی بدان شد کو بمهرش یاد کرد
خشم او در دست خصمان لاد چون پولاد کرد
روز کینه تیغ او پولاد را چون لاد کرد
پادشاه شهریاران بوالمعالی جاودان
باسعادت باد و با عز موالی جاودان
مشک و مه را زلف و رویت رنگ و بوئی وام داد
عاشقان را راحت روح آن لب می فام داد
ماه رخسار ترا زلفین مشکین فام داد
دام زلفت بند و تیمارم به هفت اندام داد
چشم شوخت را زمانه فتنه بهرام داد
فتنه بهرام و تیر اندازی بهرام داد
پادشاه شهریاران بوالمعالی جاودان
باسعادت باد و با عز موالی جاودان
چون خوی او عنبر سارا و مشک ناب نیست
با سنان و نیزه او اژدها را تاب نیست
آفتاب و ماه را با طلعت او تاب نیست
چون حدیث او بپاکی لؤلؤ خوشاب نیست
کوه آهن باشرار تیغ او جر آب نیست
خسروان را جز ز خاک درگه او آب نیست
شهریاران را بجز درگاه او محراب نیست
جز در او در جهان بگشوده دیگر باب نیست
از خیال تیغ او در چشم دشمن خواب نیست
در نبردش جز یکی روباه شیر غاب نیست
پادشاه شهریاران بوالمعالی جاودان
باسعادت باد و با عز موالی جاودان
روی صحرا را سنانش گونه مرجان دهد
هرچه بی جانست چون سنگ آب لطفش جان دهد
دردمندان را ز کافی کف او درمان دهد
بر زمین آید مه از گردون گردش فرمان دهد
کمترین خواهنده را او نعمت نعمان دهد
شنبلیدش را فروغ از لاله نعمان دهد
شاعر بد را باحسان دانش حسان دهد
آفرین بر خسروی کش ایزدی احسان دهد
چون میان رزمگه شبرنگ را جولان دهد
خویشتن را نصرت و بدخواه را خذلان دهد
پادشاه شهریاران بوالمعالی جاودان
باسعادت باد و با عز موالی جاودان
دوستان را جاودان پر گوهر کانی کند
دشمنان را دیده ها پر خشت ماکانی کند
گر کسی دیگر جز او رأی سخن دانی کند
راست همچون بنده باشد که یزدانی کند
گر بجنگ آهنگ خان و لشگر خانی کند
خانه شان از خون همی چون چشمه و خانی کند
گر تن خصمان او سنگی و سندانی کند
در میان سنگ و سندان خصم زندانی کند
چشم بدخواهان او نیلی و مرجانی کند
خار بر خواهنده چون خرمای سبحانی کند؟
پادشاه شهریاران بوالمعالی جاودان
باسعادت باد و با عز موالی جاودان
تا جهان باشد جهان محتاج تاج الملک باد
قبله شاهان گیتی تاج تاج الملک باد
در زمین دشمنان تاراج تاج الملک باد
گرچه تاریکست شب معراج تاج الملک باد
این جهان پر در و پر دیباج تاج الملک باد
بر همه شاهان نهاده باج تاج الملک باد
خوشتر از روزان شبان داج تاج الملک باد
خوان دانش را مکان دراج تاج الملک باد
زاب رادی در جهان امواج تاج الملک باد
مهر دولت را فلک آماج تاج الملک باد
پادشاه شهریاران بوالمعالی جاودان
باسعادت باد و با عز موالی جاودان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نظرم ستایش و تمجید از یک پادشاه بزرگ و فرزانه است که نهتنها در جنگها پیروز است، بلکه فضا را برای دوستانش شاد و برای دشمنانش تلخ میکند. شاعر در ابیات مختلف به زیباییهای پادشاه و نیکوخصالیهای او اشاره میکند. او را به عنوان کسی توصیف میکند که قدرتش مشابه آفتاب و ماه و دیانتش به پاکی لؤلؤ است. همچنین شاعر از عشق و محبت نسبت به پادشاه سخن میگوید و بیان میکند که وجودش برای دوستانش نعمت و برای دشمنانش وقایع تلخی به همراه میآورد. در نهایت، شاعر آرزو میکند که این پادشاه تا ابد جاویدان و سعادتمند باشد.
هوش مصنوعی: بر روی گل سرخی که با مشک تبت آراسته شده است، چیدنی انجام بده تا چهرهام همانند موهای خودت زیبا و پرچین شود.
هوش مصنوعی: عاشقان را با شادی و سرور در مجلسی بهشتی گرد هم میآوری و دشمنان را با صدای تند و خشمگین مانند نعرهای از نیزه، به ضرب و شدت میکوبی.
هوش مصنوعی: اگر قامت من لاغر و به شکل چنبر باشد، تو میتوانی آن را مانند قامت یک سرو زیبا تصور کنی. وقتی تو به من توجه کنی، من مانند مرجان میپیچم و زیبا میشوم، درست همانطور که تو به ستاره پروین توجه میکنی.
هوش مصنوعی: وقتی که آشفتگی و با جدایی روی به مواجهه میآوری، جان من مانند آتشخانهای شعلهور میشود.
هوش مصنوعی: بیدلم کردی و میدانم که در نهایت مرا بیدین خواهی کرد؛ چشمان من مانند دُرّ و گوهر میدرخشند، وقتی که به من همچون دست شمسالدین محبت کنی.
هوش مصنوعی: پادشاهی که از بزرگی و فضایل برخوردار است، همیشه خشنود و با مقام و وسعتی پایدار باشد.
هوش مصنوعی: اگر چشمان تو بخواهند، نمیتوانند مرا غمگین کنند. زلفهای تو مرا ناراحت میکند، اما چهرهات نیاز مرا برطرف میکند.
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی تو برای من از هر چیزی باارزشتر است. هر کسی که محبت تو را نادیده بگیرد و به من بیاعتنا باشد، در واقع جاهل و ناآگاه است.
هوش مصنوعی: عشق تو آنقدر عمیق و تأثیرگذار است که حتی از آسمان هم فریاد میزند، پس چطور ممکن است که عشق از من کنار برود و مرا رها کند؟
هوش مصنوعی: با اینکه عشق تو باعث بیخوابی و درد من شده، اما قوامالدین هم میتواند به خواب و خوراک برگرداند و مرا دوباره به روزهای خوب برساند.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به دست کینه و ظلم به او سپرده شوم، زیرا ستایش او از غمهای دنیا مرا محافظت میکند.
هوش مصنوعی: پادشاهی که برتر از همه شهسواران است، همیشه به خوشبختی و همچنین به عزت و وقار در میان بزرگان باقی بماند.
هوش مصنوعی: ای چهرهپرنور تو که روشنیات دل من را روشنی میبخشد، زلفهای تو دلبر من هستند و زیباییهای تو دل مرا شاداب میکنند.
هوش مصنوعی: شکر و بادام تو باعث شادابی و شگفتی وجود من هستند. یکی از اینها به من خوشحالی میدهد و دیگری به من غم و ناراحتی میآورد.
هوش مصنوعی: اگر آن کسی که من به او رأی میزنم، مرا ببخشد، آیا من از دین و دیدگاه و دل خود جدا شدهام؟
هوش مصنوعی: اگر نمیدانی من در کجا هستم، به زندان من نگاه کن. اما باید بدانی که مأوای من چقدر با ارزش است، چرا که بزرگان زمان به خوبی جایگاه من را میدانند.
هوش مصنوعی: آن کسی که نفع و سودش بر سر جهان است و بر من تأثیر دارد، کسی است که رازهای نهفته و آشکار من را میشناسد.
هوش مصنوعی: پادشاهی که در زندگیاش برتری و مقام بالا دارد، همیشه در سعادت و خوشبختی پایدار باشد و با عزت و افتخار دائماً مورد احترام قرار گیرد.
هوش مصنوعی: دشمنان را غمگین و ناراحت کرد، ولی دوستان را خوشحال و شاداب ساخت. آنجا که نیکوکاران را به سختی میاندازد و در عوض، به یاری دوستان میشتابد.
هوش مصنوعی: خواسته مانند کاه سبک شده و اوضاع را مانند باد به حرکت درآورده است. او با تلاش خود، ثروت و شرایط نامناسب را بهبود بخشیده و زندگی مسافران را رونق داده است.
هوش مصنوعی: او هم بندگان را از درد و غم رها ساخت و هم کافر را به ناله و فریاد گرفتار کرد.
هوش مصنوعی: او اساس و بنیاد دین و علم را بنا نهاد و گیتی را با محبت و مهربانی خود به آن اشاره کرد.
هوش مصنوعی: خشم او، در دستان دشمنانش مانند فلز سخت و مقاوم شده است. روزی که کینهاش را نشان دهد، نیز شمشیرش همچون فلز سخت میبرد و آسیب میزند.
هوش مصنوعی: پادشاهی که بر بخشندگان و نیکان حکومت میکند، همیشه خوشبخت و با عزت باقی باشد.
هوش مصنوعی: عطر و زیبایی چهره تو به زلف و گل شباهت دارد و به عاشقان آرامش و راحتی بخشیده است. لبهای پررنگ تو هم مانند میمینامی است که روح را شاداب میکند.
هوش مصنوعی: صورت زیبای تو زلفهای سیاه و خوشبو را به من هدیه داد، و در نتیجه، زلفی که تو بر سر داری، به من وابستگی و محبت عمیق به هفت بخش وجودم بخشید.
هوش مصنوعی: زمانه به چشمان زیبا و سرزندهاش ماجراها و آشوبهای مختلفی را هدیه داد، همچون جنگ و تیراندازیهایی که از سوی بهرام به وجود آمد.
هوش مصنوعی: پادشاهی که دارای ویژگیهای برجسته و بزرگی است، همیشه سعادتمند و با عزت باشد.
هوش مصنوعی: اگر ویژگیهای او مانند عطر خوش عنبر و مشک خالص نیست، به همین خاطر، با تیر و نیزهاش توانایی مقابله با اژدها را ندارد.
هوش مصنوعی: خورشید و ماه در برابر زیبایی او ناتوانند، زیرا سخن از او مانند درخشش لؤلؤ پاک و خوشآب و رنگ نیست.
هوش مصنوعی: کوهی از آهن به اندازهی سختی و شدت شمشیر او وجود ندارد و برای کسی که در راه شرارت گام میگذارد، آبی برای نوشیدن نیست. بزرگان نیز جز در سایهی کرامت او، از خاک بهرهای ندارند.
هوش مصنوعی: حس قدرت و سلطنت را فقط در نزد خداوند میتوان یافت و غیر از او هیچ جایی برای عبادت و نیایش وجود ندارد. در دنیا دیگر راهی به سوی حقیقت و معنویت نیست.
هوش مصنوعی: در چشم دشمن از ترس تیغ او، هیچ خواب و آرامشی وجود ندارد. در میدان نبرد، فقط یک روباه وجود دارد که به جای شیر قوی در کمین نشسته است.
هوش مصنوعی: پادشاه بزرگ و سعادتمند، همیشه ماندگار باشد و همراه با عزت و مقام خود، ابدی و پایدار بماند.
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و تاثیر عمیق طبیعت بر روح و زندگی اشاره شده است. هرچیزی که بیروح و بیجان به نظر میرسد، با جلوههای طبیعی و زیباییهای عالم میتواند زندگی و نشاط جدیدی پیدا کند. همه چیز میتواند از لطافت و زیبایی طبیعت بهرهمند شود و جانی تازه بگیرد.
هوش مصنوعی: کسانی که در رنج و درد هستند، با دست قدرتمند او به درمان میرسند، و ماه که از آسمان پایین میآید، تحت تأثیر قوانین آسمانی قرار دارد.
هوش مصنوعی: او به کسی که کمترین خواسته را دارد، نعمت و بخششهای زیادی میدهد و روشنایی و زیبایی را از گل لاله به او میبخشد.
هوش مصنوعی: شاعر خوب به کسی که بد رفتار کرده، با kindness و نیکی پاسخ میدهد. باید بر فرمانروایی پیروز و قدرتمند که از جانب خدا به او احسان میشود، تحسین کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که در میانه میدان جنگ، شبرنگ (رنگی به عنوان نماد شجاعت و قدرت) توانایی خود را نشان میدهد، به خود کمک میکند و به دشمن آسیب میزند.
هوش مصنوعی: پادشاهی که از نیکوترین و برجستهترین افراد است، همیشه خوشبخت و با عزت باشد.
هوش مصنوعی: دوستان را به گونهای باارزش و گرانبها در نظر میگیرد که همواره در یاد و خاطر میمانند، اما دشمنان را به حالتی میبرد که دیدگانشان پر از موانع و مشکلات میشود.
هوش مصنوعی: اگر کسی غیر از او نظر بدهد و سخن بگوید، درست مانند بندهای خواهد بود که در برابر خداوند تسلیم است.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد با جنگ و لشکرکشی به خانه و کاشانه مردم حمله کند، آنجا تبدیل به چشمهای از خون خواهد شد و دیگر خبری از آرامش نخواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر بدن دشمنان مثل سنگ باشد، او در میان سنگ و سندان، دشمن را گرفتار میکند.
هوش مصنوعی: چشم حسودان میتواند مانند رنگ نیل و مرجان زشت و ناخوشایند باشد و در مقابل، کسی که به حق و خوبی دست مییابد، مانند خرمای شیرین و باارزش جلوه میکند.
هوش مصنوعی: پادشاهی که از فرزندان و مقامهای والا بهرهمند است، همیشه خوشبخت و با عزت باقی بماند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا برپا است، نیازمند وجود پادشاهی است که سرآمد و سرور باشد. باشد که او همیشه محور و راهنمای دیگر پادشاهان باشد و در اوج عزت و اعتبار قرار گیرد.
هوش مصنوعی: دشمنان در زمین، سلطنت و حکومت را غارت میکنند. هرچند شب تنگ و تاریکی است، اما به هر حال این سلطنت باید ادامه یابد.
هوش مصنوعی: این جهان زینت و زیباییهای فراوانی دارد، و مقام سلطنت بر همه پادشاهان برتر است.
هوش مصنوعی: خوشا شبهایی که در آن، سلطانی بزرگ و با درایت به جستوجوی دانش میپردازد.
هوش مصنوعی: در جهان، زبانههای آتشین و طوفانی به راه افتادهاند. در این میان، ستارهای به نام تاج الملک، نماد خیر و خوشبختی، به همراه محبت و نعمتهای الهی در حال درخشش است.
هوش مصنوعی: پادشاهی که همیشه در اوج قدرت و بزرگی است، برای همیشه خوشبخت و با عزت باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.