گنجور

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۷ - چاره کردن سلیمان علیه‌السلام در احضار تخت بلقیس از سبا

 

گفت عفریتی که تختش را به فن

حاضر آرم تا تو زین مجلس شدن

گفت آصف من به اسم اعظمش

حاضر آرم پیش تو در یک دمش

گرچه عفریت اوستاد سحر بود

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۸ - قصهٔ یاری خواستن حلیمه از بتان چون عقیب فطام مصطفی را علیه‌السلام گم کرد و لرزیدن و سجدهٔ بتان و گواهی دادن ایشان بر عظمت کار مصطفی صلی‌الله علیه و سلم

 

قصهٔ راز حلیمه گویمت

تا زداید داستان او غمت

مصطفی را چون ز شیر او باز کرد

بر کفش برداشت چون ریحان و ورد

می‌گریزانیدش از هر نیک و بد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۹ - حکایت آن پیر عرب کی دلالت کرد حلیمه را به استعانت به بتان

 

پیرمردی پیشش آمد با عصا

کای حلیمه چه فتاد آخر ترا

که چنین آتش ز دل افروختی

این جگرها را ز ماتم سوختی

گفت احمد را رضیعم معتمد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۰ - خبر یافتن جد مصطفی عبدالمطلب از گم کردن حلیمه محمد را علیه‌السلام و طالب شدن او گرد شهر و نالیدن او بر در کعبه و از حق درخواستن و یافتن او محمد را علیه‌السلام

 

چون خبر یابید جد مصطفی

از حلیمه وز فغانش بر ملا

وز چنان بانگ بلند و نعره‌ها

که بمیلی می‌رسید از وی صدا

زود عبدالمطلب دانست چیست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۱ - نشان خواستن عبدالمطلب از موضع محمد علیه‌السلام کی کجاش یابم و جواب آمدن از اندرون کعبه و نشان یافتن

 

از درون کعبه آوازش رسید

گفت ای جوینده آن طفل رشید

در فلان وادیست زیر آن درخت

پس روان شد زود پیر نیکبخت

در رکاب او امیران قریش

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۲ - بقیهٔ قصهٔ دعوت رحمت بلقیس را

 

خیز بلقیسا بیا و ملک بین

بر لب دریای یزدان در بچین

خواهرانت ساکن چرخ سنی

تو بمرداری چه سلطانی کنی

خواهرانت را ز بخششهای راد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۳ - مثل قانع شدن آدمی به دنیا و حرص او در طلب دنیا و غفلت او از دولت روحانیان کی ابنای جنس وی‌اند و نعره‌زنان کی یا لَیْتَ قَوْمي یَعْلَمونَ

 

آن سگی در کو گدای کور دید

حمله می‌آورد و دلقش می‌درید

گفته‌ایم این را ولی باری دگر

شد مکرر بهر تاکید خبر

کور گفتش آخر آن یاران تو

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۴ - بقیهٔ عمارت کردن سلیمان علیه‌السلام مسجد اقصی را به تعلیم و وحی خدا جهت حکمتهایی کی او داند و معاونت ملایکه و دیو و پری و آدمی آشکارا

 

ای سلیمان مسجد اقصی بساز

لشکر بلقیس آمد در نماز

چونک او بنیاد آن مسجد نهاد

جن و انس آمد بدن در کار داد

یک گروه از عشق و قومی بی‌مراد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۵ - قصهٔ شاعر و صله دادن شاه و مضاعف کردن آن وزیر بوالحسن نام

 

شاعری آورد شعری پیش شاه

بر امید خلعت و اکرام و جاه

شاه مکرم بود فرمودش هزار

از زر سرخ و کرامات و نثار

پس وزیرش گفت کین اندک بود

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۷ - مانستن بدرایی این وزیر دون در افساد مروت شاه به وزیر فرعون یعنی هامان در افساد قابلیت فرعون

 

چند آن فرعون می‌شد نرم و رام

چون شنیدی او ز موسی آن کلام

آن کلامی که بدادی سنگ شیر

از خوشی آن کلام بی‌نظیر

چون بهامان که وزیرش بود او

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۸ - نشستن دیو بر مقام سلیمان علیه‌السلام و تشبه کردن او به کارهای سلیمان علیه‌السلام و فرق ظاهر میان هر دو سلیمان و دیو خویشتن را سلیمان بن داود نام کردن

 

ورچه عقلت هست با عقل دگر

یار باش و مشورت کن ای پدر

با دو عقل از بس بلاها وا رهی

پای خود بر اوج گردونها نهی

دیو گر خود را سلیمان نام کرد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۹ - درآمدن سلیمان علیه‌السلام هر روز در مسجد اقصی بعد از تمام شدن جهت عبادت و ارشاد عابدان و معتکفان و رستن عقاقیر در مسجد

 

هر صباحی چون سلیمان آمدی

خاضع اندر مسجد اقصی شدی

نوگیاهی رسته دیدی اندرو

پس بگفتی نام و نفع خود بگو

تو چه دارویی چیی نامت چیست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۰ - آموختن پیشه گورکنی قابیل از زاغ پیش از آنک در عالم علم گورکنی و گور بود

 

کندن گوری که کمتر پیشه بود

کی ز فکر و حیله و اندیشه بود

گر بدی این فهم مر قابیل را

کی نهادی بر سر او هابیل را

که کجا غایب کنم این کشته را

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۱ - قصهٔ صوفی کی در میان گلستان سر به زانو مراقب بود یارانش گفتند سر برآور تفرج کن بر گلستان و ریاحین و مرغان و آثار رحمةالله تعالی

 

صوفیی در باغ از بهر گشاد

صوفیانه روی بر زانو نهاد

پس فرو رفت او به خود اندر نغول

شد ملول از صورت خوابش فضول

که چه خسپی آخر اندر رز نگر

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۲ - قصهٔ رستن خروب در گوشهٔ مسجد اقصی و غمگین شدن سلیمان علیه‌السلام از آن چون به سخن آمد با او و خاصیت و نام خود بگفت

 

پس سلیمان دید اندر گوشه‌ای

نوگیاهی رسته هم‌چون خوشه‌ای

دید بس نادر گیاهی سبز و تر

می‌ربود آن سبزیش نور از بصر

پس سلامش کرد در حال آن حشیش

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۳ - بیان آنک حصول علم و مال و جاه بدگوهران را فضیحت اوست و چون شمشیریست کی افتادست به دست راه‌زن

 

بدگهر را علم و فن آموختن

دادن تیغی به دست راه‌زن

تیغ دادن در کف زنگی مست

به که آید علم ناکس را به دست

علم و مال و منصب و جاه و قران

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۴ - تفسیر یا ایها المزمل

 

خواند مزمل نبی را زین سبب

که برون آ از گلیم ای بوالهرب

سر مکش اندر گلیم و رو مپوش

که جهان جسمی‌ست سرگردان‌، تو هوش

هین مشو پنهان ز ننگ مدعی

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۵ - در بیان آنک ترک الجواب جواب مقرر این سخن کی جواب الاحمق سکوت شرح این هر دو درین قصه است کی گفته می‌آید

 

بود شاهی بود او را بنده‌ای

مرده عقلی بود و شهوت‌زنده‌ای

خرده‌های خدمتش بگذاشتی

بد سگالیدی نکو پنداشتی

گفت شاهنشه جرااش کم کنید

[...]

مولانا
 
 
۱
۱۶۹۰
۱۶۹۱
۱۶۹۲
۱۶۹۳
۱۶۹۴
۶۴۶۲