گنجور

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۳ - متهم کردن آن شیخ را با دزدان وبریدن دستش را

 

این کمینه جهد او بد بهر دین

گشت او سلطان و قطب العارفین

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۵ - سبب جرأت ساحران فرعون بر قطع دست و پا

 

ساحران را نه که فرعون لعین

کرد تهدیدِ سیاست بر زمین

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۸ - جزع ناکردن شیخی بر مرگ فرزندان خود

 

بود شیخی رهنمایی پیش ازین

آسمانی شمع بر روی زمین

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸۴ - سؤال کردن بهلول آن درویش را

 

گفت ای شه راست گفتی همچنین

در فر و سیمای تو پیداست این

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸۶ - بازگشتن به قصهٔ دقوقی

 

حضرتش گفتی که ای صدر مهین

این چه عشقست و چه استسقاست این

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸۸ - بازگشتن به قصهٔ دقوقی

 

تو مبین این پایها را بر زمین

زانک بر دل می‌رود عاشق یقین

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۰ - شدن آن هفت شمع بر مثال یک شمع

 

ساعتی بی‌هوش و بی‌عقل اندرین

اوفتادم بر سر خاک زمین

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۲ - باز شدن آن شمعها هفت درخت

 

بیخ هر یک رفته در قعر زمین

زیرتر از گاو و ماهی بُد یقین

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۶ - پیش رفتن دقوقی رحمة الله علیه به امامت

 

ظاهر کافر مُلَوَث نیست زین

آن نجاست هست در اخلاق و دین

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۷ - پیش رفتن دقوقی به امامت آن قوم

 

در تحیات و سلام الصالحین

مدح جملهٔ انبیا آمد عجین

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۸ - اقتدا کردن قوم از پس دقوقی

 

همچنین پیغامهای دردگین

صد هزاران آید از حضرت چنین

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۱ - تصورات مرد حازم

 

او چه اندیشد در آن بردن ببین

تو همان اندیش ای استاد دین

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۱ - تصورات مرد حازم

 

گر بترسندی از آن فقرآفرین

گنجهاشان کشف گشتی در زمین

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۲ - دعا و شفاعت دقوقی در خلاص کشتی

 

عشقها با دُم خود بازند کین

می‌رهاند جان ما را در کمین

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۲ - دعا و شفاعت دقوقی در خلاص کشتی

 

آب ما محبوس گِل ماندست هین

بحر رحمت جذب کن ما را ز طین

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۲ - دعا و شفاعت دقوقی در خلاص کشتی

 

خود روا داری که آن دل باشد این

کو بود در عشق شیر و انگبین

مولانا
 
 
۱
۱۷۳
۱۷۴
۱۷۵
۱۷۶
۱۷۷
۳۷۷