این سخن پایان ندارد تیز دو
هین نماز آمد دقوقی پیش رو
ای یگانه هین دوگانه بر گزار
تا مزین گردد از تو روزگار
ای امام چشمروشن در صلا
چشم روشن باید ایدر پیشوا
در شریعت هست مکروه ای کیا
در امامت پیش کردن کور را
گرچه حافظ باشد و چست و فقیه
چشمروشن به وگر باشد سفیه
کور را پرهیز نبود از قذر
چشم باشد اصل پرهیز و حذر
او پلیدی را نبیند در عبور
هیچ مؤمن را مبادا چشم کور
کور ظاهر در نجاسهٔ ظاهرست
کور باطن در نجاسات سِرست
این نجاسهٔ ظاهر از آبی رود
آن نجاسهٔ باطن افزون میشود
جز به آب چشم نتوان شستن آن
چون نجاسات بواطن شد عیان
چون نجس خواندست کافر را خدا
آن نجاست نیست بر ظاهر ورا
ظاهر کافر مُلَوَث نیست زین
آن نجاست هست در اخلاق و دین
این نجاست بویش آید بیست گام
و آن نجاست بویش از ری تا بهشام
بلک بویش آسمانها بر رود
بر دماغ حور و رضوان بر شود
اینچ میگویم به قدر فهم تست
مُردم اندر حسرت فهم درست
فهم آبست و وجود تن سبو
چون سبو بشکست ریزد آب ازو
این سبو را پنج سوراخست ژرف
اندرو نه آب ماند خود نه برف
امر غضوا غضة ابصارکم
هم شنیدی راست ننهادی تو سم
از دهانت نطق فهمت را برد
گوش چون ریگست فهمت را خورد
همچنین سوراخهای دیگرت
میکشاند آب فهم مضمرت
گر ز دریا آب را بیرون کنی
بی عوض آن بحر را هامون کنی
بیگهست ار نه بگویم حال را
مدخل اعواض را و ابدال را
کان عوضها و آن بدلها بحر را
از کجا آید ز بعد خرجها
صد هزاران جانور زو میخورند
ابرها هم از برونش میبرند
باز دریا آن عوضها میکشد
از کجا دانند اصحاب رشد
قصهها آغاز کردیم از شتاب
ماند بی مخلص درون این کتاب
ای ضیاء الحق حسام الدین راد
که فلک و ارکان چو تو شاهی نزاد
تو بهنادر آمدی در جان و دل
ای دل و جان از قدوم تو خجل
چند کردم مدح قوم ما مضی
قصد من زانها تو بودی ز اقتضا
خانهٔ خود را شناسد خود دعا
تو بنام هر که خواهی کن ثنا
بهر کتمان مدیح از نا محل
حق نهادست این حکایات و مثل
گرچه آن مدح از تو هم آمد خجل
لیک بپذیرد خدا جهد المقل
حق پذیرد کسرهای دارد معاف
کز دو دیدهٔ کور دو قطره کفاف
مرغ و ماهی داند آن ابهام را
که ستودم مجمل این خوشنام را
تا برو آه حسودان کم وزد
تا خیالش را به دندان کم گزد
خود خیالش را کجا یابد حسود
در وثاق موش طوطی کی غنود
آن خیال او بود از احتیال
موی ابروی ویست آن نه هلال
مدح تو گویم برون از پنج و هفت
بر نویس اکنون دقوقی پیش رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، شاعر به بیان ویژگیهای امام و اهمیت بصیرت در رهبری میپردازد. او تأکید میکند که امام باید روشندل باشد و نباید کسانی که ناتوان در دیدن حقایق هستند، در مقام رهبری قرار گیرند. شاعر بر این نکته تأکید میکند که کوری ظاهری و باطنی هر دو زیانبار هستند و فقط با بینش صحیح میتوان از پلیدیها و نجاستها دوری کرد.
سپس به تفاوت بین نجاست ظاهری و باطنی اشاره دارد و میگوید که نجاست باطنی به مراتب بدتر و پنهانتر است. همچنین، در نهایت با مدح یک شخصیت خاص به نام حسامالدین راد، به شناخت درست از دین و اخلاق و اهمیت آن در زندگی اشاره میکند.
شاعر همچنین به کسالت فهم و عدم درک صحیح مردم از این مسائل اشاره میکند و خواهان شناخت حقیقت و عمق معانی در این زمینههاست.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که موضوع مورد بحث پایانی ندارد و همچنان ادامه دارد. به دنبال آن، اشاره شده که وقت نماز فرا رسیده و شخصی، به نام دقوقی، در اینجا حضور دارد. در واقع، جمله به نوعی نشاندهنده این است که در میان موضوعاتی که در حال بررسی است، زمان نماز را نیز نمیتوان فراموش کرد.
هوش مصنوعی: ای یگانه، لطفاً دوگانه را به انجام برسان تا روزگار از وجود تو زینت یابد.
هوش مصنوعی: ای پیشوای محبوب ما، تو روشنی چشمان ما هستی. در اینجا، باید در برابر تو احترام و ادب داشته باشیم.
هوش مصنوعی: در دین، چیزهایی وجود دارد که انجام آنها ناپسند است، مانند اینکه کسی را که نابینا است در رهبری و امامت قرار دهند.
هوش مصنوعی: اگر چه حافظ عالم و هوشیار و روشننگر باشد، اما اگر کسی نادان و بیخبر باشد، نمیتواند به او نزدیک شود.
هوش مصنوعی: بسیار کوچک-minded نیست که فرد نابینا از دیدن پرهیز کند؛ چرا که اصل پرهیز و احتیاط به توانایی دیدن بستگی دارد.
هوش مصنوعی: او هرگز نخواهد توانست پلیدیها را ببیند، اگر مؤمنی از کنار او بگذرد، به شرطی که چشمانش کور باشند.
هوش مصنوعی: آدمی که در ظاهر پاک باشد، اما در باطن آلوده، مانند کسی است که فقط به ظواهر نگاه میکند و به عمق مسائل توجه ندارد. در حقیقت، مشکلات و ناپاکیها نه تنها در ظواهر بلکه در درون انسان نیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: این زشتی که در ظاهر دیده میشود، با آب رودخانه بیشتر میشود و زشتی درون را هم افزایش میدهد.
هوش مصنوعی: جز با اشک نمیتوان آن چیز را پاک کرد، چون زشتیهای درون آشکار شده است.
هوش مصنوعی: خداوند کافر را نجس میداند، اما این نجاست به ظاهر او مربوط نیست.
هوش مصنوعی: ظاهر کافر به هیچ وجه آلوده نیست، بلکه آلودگی در رفتار و دین او وجود دارد.
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که بوی یک ناپاکی به قدری شدید است که از بیست قدمی احساس میشود، در حالی که بوی ناپاکی دیگر به اندازهای پخش شده که حتی از ری تا شام هم قابل حس است. به طور کلی، این جمله به شدت و غلظت بوی ناپاکیها اشاره میکند و به تفاوت در میزان اثرگذاری آنها بر فضا اشاره دارد.
هوش مصنوعی: پسر سیاهپوستش به آسمانها میرسد، بر روی رود، بر بام حوریان و فرشتگان به پرواز در میآید.
هوش مصنوعی: به اندازهی درکی که داری، دربارهاش سخن میگویم. من در حسرت این هستم که درک درستی از موضوع داشته باشم.
هوش مصنوعی: آگاهی و درک انسان در حال انتظار و بارداری است، و وجود او مانند یک سبو میماند. زمانی که سبو بشکند، آب از آن بیرون میریزد.
هوش مصنوعی: این ظرف دارای پنج سوراخ عمیق است و دیگر نه آبی در آن باقی مانده و نه برفی.
هوش مصنوعی: در این بیت به موضوع نگاهی اخلاقی و توجه به حیا و عفت اشاره شده است. بیانگر این است که باید از نگاه به چیزهایی که ممکن است انسان را به لغزش بیندازند، پرهیز کرد و این مسئله به عنوان یک دستور اخلاقی تلقی میشود. در واقع، تأکید بر نگاه نکردن به چیزهای ناپسند و حفظ حرمت و پاکدامنی است.
هوش مصنوعی: از صحبتهای تو، درک و فهم من مثل ریگهایی که در دستانم بریزد، از بین میرود.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نقصها و کمبودهای دیگر تو باعث میشود که عمیقتر به موضوعات درک نداشتهات بپردازیم و از آنها درس بگیریم.
هوش مصنوعی: اگر آب را از دریا بیرون بیاوری، بدون اینکه چیزی در عوض آن بدهی، در نهایت آن دریا به یک باتلاق تبدیل خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر حال را نگوییم، بیفایده است که از تغییرات و جایگزینیها صحبت کنیم.
هوش مصنوعی: شاید بتوانیم بگوییم که اگر چیزی به عنوان پاداش یا جبران وجود داشته باشد، نباید از کجا و چطور به وجود آمده باشد، چرا که بعد از صرف هزینهها و تلاشها، نمیتوان انتظار داشت که یک دریا از آن به وجود بیاید. به عبارتی، نتیجهگیری و آثار حاصل از تلاشها باید با واقعیت منطبق باشد و نباید انتظار نتایجی غیرمنطقی داشت.
هوش مصنوعی: صد هزاران موجود زنده از او تغذیه میکنند و ابرها هم از بیرون او را میربایند.
هوش مصنوعی: دریا دوباره آن چیزها را به حال خود برمیگرداند، اما از کجا میدانند افرادی که درک درستی دارند؟
هوش مصنوعی: ما داستانهایی را با شتاب شروع کردیم که درون این کتاب، هیچکس نخواست آنها را به پایان برساند.
هوش مصنوعی: ای روشنایی حق، حسامالدین راد، که آسمان و زمین هیچکس را به بزرگی تو به وجود نیاوردهاند.
هوش مصنوعی: تو بهندرت وارد جان و دل شدهای، ای دل و جان، حضور تو باعث شرم و خجالت ماست.
هوش مصنوعی: من به ستایشِ مردمِ قوم خود پرداختم و هدفم از این کار، جلب توجه و محبت تو بود که از روی شایستگی و اقتضا به آن پرداختم.
هوش مصنوعی: انسان باید به هویت و ذات خویش آگاه باشد و در دعا کردن از هر نام و عنوانی که میخواهد استفاده کند، چون در نهایت خود اوست که به حقیقت خود و نیازهایش واقف است.
هوش مصنوعی: به خاطر پنهان کردن ستایش از جایی نامناسب، حقایق و داستانها را به وجود آورده است.
هوش مصنوعی: هرچند تو هم در ستایش من باعث شرمندگیام شدی، اما خداوند زحمات کسی را که تلاش کرده قبول میکند.
هوش مصنوعی: حق به خودش نقصی دارد، ولی معاف است؛ زیرا که از دو چشمی که نمیبینند، دو قطره آب کافی است.
هوش مصنوعی: مرغ و ماهی به خوبی میدانند که من دربارهی این موضوع نامشخص، این شخص خوشنام را ستایش کردهام.
هوش مصنوعی: مراقب باش تا حسودان نتوانند به تو صدمه بزنند و راحتی تو را تضعیف نکنند.
هوش مصنوعی: حسود چگونه میتواند به خیال خودش برسد، وقتی که در قفس موش است؟ طوطی که در قفس باشد، چگونه میتواند آرام بگیرد؟
هوش مصنوعی: این تصویر زیبا از او به شکل هلال نیست، بلکه تنها خیال اوست که در ذهن میآید؛ این زیبایی ناشی از موی ابروهای اوست.
هوش مصنوعی: من در ستایش تو سخن میگویم و به فراتر از شمار پنج و هفت اشاره میکنم. اکنون نوبت دقوقی است که جلو بیفتد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۸ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.