کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۱۷
دیدی که ز ناز بودم ای ماه زمین
گردان شده چون پیاله زان دست بدین
باز آی و کنون چون خم می بازم بین
خونین دل و سر گرفته و خانه نشین
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۱۸
گر رای تماشا کنی ای دل منشین
بیرون جه از آن کمند زلف برچین
پیرامن چشمۀ حیات لب او ی
بگشای یکی دو چشم و آن سبزه ببین
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۶۱ - وقال ایضایمدحه
گرفت پایۀ تخت خدایگان زمین
قرارگاه همایون براوج علییّن
جهانگشای جوانبخت اتابک عادل
پناه سلغریان،شهریار روی زمین
مظفّرالدّین بوبکرسعدبن زنگی
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۶۲ - و قال ایضآ یمدح الصّدر السّعید رکن الدّین صاعد
برخیّ آن دو عارض و آن زلف نازنین
جان من ار چه نیست بدین حال نازنین
چون حلقه بر درم ز وصالش که سال و ماه
در بند سیم و زر بود آن لعل چون نگین
گفتم رخت گلست، و زین ننگ، رنگ گل
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۶۳ - و قال ایضاً
زهی رسیده بجایی که بر سپهر برین
دعای جان تو گشتست ورد روح امین
بسان سوزن نظّام نوک خامۀ تو
همی کشد سوی هم عقدهای درّ ثمین
مگر که لیق دویتت شود، در این سودا
[...]
کمالالدین اسماعیل » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - فی نعت سیدالمرسلین و خاتمالنبیین محمدالمصطفی (ص)
ای با علو همت تو آسمان زمین
وی گام اولین تو بر چرخ هفتمین
روح الله ار ز آستی مریم آمدست
صد مریمست روح ترا اندر آستین
محبوب حق شد آنکه ترا کرد پیروی
[...]
کمالالدین اسماعیل » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - وله ایضا یمدحه
حیف بود سفتن لعلی چنین
جز بستایشگری رکن دین
کمالالدین اسماعیل » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - و قال ایضا یمدحه
فضل خدای بر تو چه باشد فزون ازین؟
کت رفتن آنچنان بود وآمدن چنین
کمالالدین اسماعیل » ترکیبات » شمارهٔ ۸ - وله ایضا یمدحه و یصف الرّیاحین
نگار سرو قد دیدی بآیین
نگه کن قدّ آن سرو نگارین
کمالالدین اسماعیل » ترکیبات » شمارهٔ ۹ - وله یمدح المولی عضد الملّة والدّین عماد الاسلام والمسلمین حسن بن عبد الصمد الخجندی
گرد دهان تنگ تو آن زلف عنبرین
چون صد هزار حلقۀ مشکست و یک نگین
کمالالدین اسماعیل » ترکیبات » شمارهٔ ۱۰ - در مدح نظام الدّین محمّد
صدر زمانه صاحب عادل نظام دین
کش بوسه داد حلقۀ افلاک بر نگین
کمالالدین اسماعیل » ترکیبات » شمارهٔ ۱۱ - فی المرائی من کلامه و له فی مرثیه الصّدر الشّهید رکن الدّین صاعد قدس الله روحه العزیز
زه زهی بر دم تیری چو نهادند ببین
که چنان مزغ دلی پر دلیی کرد چنین
کمالالدین اسماعیل » مثنویات » شمارهٔ ۲ - و قال ایضاً فی هجو شهاب الدّین عمر اللنبانی (مثنوی)
چشم من با دو لب پر از نفرین
روز و شب در قفاش هست چنین
نجمالدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل چهارم
ای کرده بزیر پای کونین
بگذشته ز حد «قاب قوسین»
سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » باب ششم » داستانِ زن دیبا فروش و کفشگر
مرد که فردوس دید، کی نگرد خاکدان
و آنک بدریا رسید ، کی طلبد پارگین
مهره نگر، گو مباش افعیِ مردمگزای
نافه طلب، گومباش آهویِ صحرانشین
سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » باب هفتم » داستانِ دیوانه با خسرو
پرستندهٔ آز و جویای کین
به گیتی ز کس نشنود آفرین
سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » باب هفتم » داستان شتر با شتربان
ای مرهمِ صد هزار خسته
وی شادیِ صد هزار غمگین
وی از همه روبها ندیده
رایِ تو ظلامِ روی تخمین
سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » باب هفتم » داستانِ موشِ خایهدزد با کدخدای
بمردی ز دل دور کن خشم و کین
جهان را بچشمِ جوانی مبین
امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - در مدح فخرالملک
ای ز ایوان رفیعت آسمان گشته زمین
ملک و دین را حلقهٔ درگاه تو حبل المتین
حشمت گیتی پناه تست دولت را مکان
بارگاه آسمان سقف تو رفعت را مکین
خاتم ملک جهان را باشد از بهر شرف
[...]